(ابیات عاشقانه)
سربدار یار …
دلـــم به تیــر ناوک جــانان دچـارآمد
به یک کرشمه گل انــدر دلم بهارآمد
صبا زطرّه ی دلبر کمند جان بگشـــود
زتار زلف وی انــدر دلــم سه تار آمد
ز سوز نغمه ی جانسوز گیسوان اکنون
دل رمیده ی سنگیـن دلان به زار آمد
نشاط بزم مِی آورد و شـور جان افزود
به ساغری دل خشکیده ام به بار آمد
دهیــد مژده به یــاران که دل بیارایند
که بوی مقـــدم آن ماه گلعـــذار آمد
ز تیغ صحبت دلبر چو لب گشود انگار
به گردنم دو لــب تیغ ذوالفقـــار آمد
رهد ز تابــش دوزخ به دور چـرخ قضا
هر آنکه بر سر او سایه ی نگــار آمد
گلی ز روی کرم هر که داد مـزرع دل
به فیض آب عنایت یکی هــــزار آمد
سرت ز حلقه ی گیسو نمی رهد الیـار!
به چوب قامت یار اینچنین به دار آمد
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) ابیات عاشقانه اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا و دلنشین اشعار و ابیات عاشقانه اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلـــم به تیــر ناوک جــانان دچـارآمد دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) زیباترین شعر سربدار یار سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عاشقانه و زیبا شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر عاشقانه شعر عاشقانه زیبا شعر و سروده زیبا غزل غزلیات الیار (جبار محمدی)