اگر تو از میانِ تمامشان
نفهمی من دلتنگم . . . !
•
رسم ” خوب ” ها همین است
حرف آمدنشان شادت می کند
و حرف رفتنشان با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته،
دلتنگشان می شوی . . .
•
آرام بگیر دلم …
تنگ نشو برایش …
مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !
“چیزی بینمان نبوده”
•
وزن دار نمے گویم
قافیہِ هم نمے گذارم
بے پرده و رک مے گویم
دلتنــــــگم
•
نه توان خواستن دارم
نه
توان
فراموش کردن
سهم من از تو چیست؟
فقط
“دل تنگى”
•
از خلاصه ی روز های انتظار،
که میدانم حوصله به خرج نمی دهی
تا تمامی حرفهایم را بشنوی !
فقط این را میگویم :
دلتنگی ام آنقدر بزرگ شده است
که اگر ببینی شاید نشناسی . . . !
•
دلتنگــــــــــی
خیابــــــــــان شلوغی است
که تو در میانه اش ایســــــــــتاده باشی،
ببینی می آیــــــــــند
ببینی میرونــــــــــد
و تو همچنان ایستــــــــــاده باشی…
•
اینکه دلم تنگ می شود پلان به پلان ،
نفس به نفس برایت تراژدی نیست …
قلب من مقتول فیلم نامه است ،
شخصیت اصلی که تویی !
•
کفشهایم که جفت میشوند
دلم هوای رفتن میکند ؛
چه کودکانه دل من تنگ میشود
بی آنکه بدانم چه کسی دلتنگ من است !
•
دلتنگی هایم را نشاندم
روی دوش بادبادک و فرستادمشان به آسمان …
دارد باران می بارد !
•
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود
نه با نوشتن …
دلم تو را می خواهد !
•
دلم برایت تنگ شده است
قدِ یکی از سه نقطه های آخرِ نوشته هایم …
•
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ،
این بغض لعنتی است …
•
دلتنگ که باشی از آسمان سنگ هم ببارد
باز هم جایش خالیست ،
باران که جای خود دارد . . .
( زمزار )