( شعر عاشقانه )
حاکم گلها …
ای دل از آن ارغـوان، جام شرابی ستان
سلســله ای هم بر از، حلقه ی موی بتان
سر به سجود آوری؛ جان لب جود آوری
ار بچشی جرعه ای تا بشوی مست از آن
بر گـــل او بلبـلــم؛ گــر چه اسیـر گِلم
ورد زبــانـم بود، دلبـــر شیـــریـن زبان
دست خود ار دلبـــرم، باز کند از کــرم
موم شـود دست او، پنجــه ی شیـر ژیان
رهــزن دلهـــا شود؛ حاکم گلهــــا شود
دلبــــرم ار ناوکــی بر نهد انـــدر کمان
لب بگشـــــاید اگـــر؛ می رود آلام سـر
با شکــری می دمد، بـر تن ما روح وجان
این دل الیــــار اگـر، باشد از او بهره ور
لانه گزینــد در آن، ســایه ی سرو روان
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) ابیات عاشقانه اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار و ابیات عاشقانه اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) ای دل از آن ارغــوان، جام شرابی ستان بیت زیبا جبار محمدی حاکم گلها دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار دیوان اشعار زیباترین شعر سایت دلنوشته سایت شعر سایت شعر و دلنوشته سایت عاشقانه سایت غزل سروده سروده ها و ابیات عاشقانه سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عاشقانه و زیبا شعر شعر خیال شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر عاشقانه شعر عاشقانه زیبا شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزلیات الیار (جبار محمدی)