گاهى براى روزهاى تلخ بى حوصلگى
یک بوسه
بوى خوش یک پیراهن
و یا شنیدن یک دوستت دارم ساده
یک جور خوبى
حال آدم را عوض مى کند
•
•
لذت دنیا
داشتن کسى ست
که دوست داشتن را بلد است
به همین سادگى …!
•
•
چگونه دوستت نداشته باشم!؟
راه که می روی
با صدای قدم هایت
شاخه های درختان به رقص می افتند
پشت سرت
گنجشک ها به پرواز در می آیند
و کنار پایت
گربه ها خودشان را لوس می کنند
چگونه دوستت نداشته باشم!؟
چگونه؟
•
•
دوستت دارم
و هراسانم دقایقی بگذرند،
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر
و عشقت آذرخشی میان رگ هایم
چونان سرنوشت.
•
•
دوستت دارم
با اینکه تو گاهی می روی
و می گذاری با دردهایم نفس بکشم
با دردهایم برقصم
و گنجشک ها
یکی یکی به حال و روزم گریه کنند
من در دستهایت
به دنبال ماهی های کوچک قرمزم می گردم
که برایم نگه داشته بودی
در چشمانت به دنبال آهوها
و روی لبانت هم می خواهم گل بکارم
تا بهار بشود…
•
•
می ترسم این زمانه لعنتی
آنقدر بزرگت کرده باشد
که دیگر زیر چادر مادرت جا نشوی
می ترسم دور شده باشی
آنقدر که خودت را
پشت مردی غریبه پنهان کرده باشی
نه! چشم بر نمی دارم
می خواهم تمام ده، بیست، سی، چهل های عالم را
به توان دوستت دارم هایم برسانم
تا خودت را برایم پیدا کنی.
•
•
ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮﻭﺩ
ﻭﻟﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﺪ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﺪ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﺪ٬
ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﺪ
•
•
چه فرقی می کند
دوستت دارم هایت را
قبلا
به پای کسی ریخته باشی یا نه
وقتی این تفنگ
با آخرین تیرش هم مرا خواهد کشت!
•
•
گاهی اگر از خواب میپرم
و به تو خیره میشوم
یعنی صبح به این زودی
در حد مرگ دوستت دارم.
•
•
تو را دوست دارم چون نان و نمک
چون لبان گر گرفته از تب
که نیمه شبان در التهاب قطره ای آب
بر شیر آبی بچسبد
تو را دوست دارم
چون لحظه ی شوق، شبهه ، انتظار و نگرانی
در گشودن بسته ی بزرگی
که نمی دانی در آن چیست
تو را دوست دارم
چون سفر نخستین با هواپیما
بر فراز اقیانوس
چون غوغای درونم
لرزش دل و دستم