(اشعار عاشقانه)
پیمانه ی کرامت …
در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت
دیـدم چه جلوه هایی! در آستـان و قامت
باحسـن بی مثالـش، با جلوه ای ز خالش
در دل فکند شوری، چون شورش قیامت
تا پر کنـد دلـم را، از شـور نـاب هستـی
می زد به دست مهرش، پیمانه ی کرامت
از سـوی کوی رحمـت، می گستـرد نسیمی
گاهی ز عمق جانها، گه پرده ی امامت
آیـد فروغـی از نـو، دل بندی ار بـه رویش
اوضاع عالم ار شد، گردونه ی وخامت
هر کاو نباشد او را، رغبت به عشق و مستی
در سلـک مهرورزان، گیرد ره ملامت
انـدر هـوای عشقـش راه خطــر گـزیـدم
هرگـز نشـاید آنجا، جـویم ره سلامت
گویم که عشـق اگـر شد تنها گناه جـانم
مـی بازم این سـرم را، از بابت غرامت
الیـــار اگــر دلـش را، در دامنــش رهانـد
هـرگـز نگیرد او را، گرد غم و ندامت
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا پیمانه کرامت جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی)