اشعار و سروده های شهادت امام محمد باقر (ع)
میشود چشم من (پر ز اشک از غمت) یا باقر
گشته هفت آسمان (سیه از ماتمت) یا باقر
میزند زهر شرر (بر تن و جان تو) یا باقر
میروی سوی حق (ای به قربان تو) یا باقر
عالم علمی ، پور سجادی
قال باقر شد ، بهر ما هادی
صد هزار عابد ، عبدتان آقا
ما همه قطره ، تا تویی دریا
یا محمد باقر یا مولا
******
میرسد بر مشام (عطر و بوی بقیع) یا باقر
مرغ دل میزند (پر به سوی بقیع) یا باقر
غربتت محرز است (در جوار نبی) یا باقر
از این آل سعود (گله داره نبی) یا باقر
میشود روزی ، قبرتان آباد
گریه و روضه ، در بقیع آزاد
میکنیم صحن و ، گنبدی احداث
ما غلامان ، حضرت عباس
یا محمد باقر یا مولا
******
خاطره داری از (داغ دشت بلا) یا باقر
ما شنیدیم ولی (دیده ای روضه ها) یا باقر
دیده ای قتلگاه (رقص سرنیزه ها) یا باقر
دیده ای آتش و (غارت خیمه ها) یا باقر
پیکری بر خاک ، ناله ی افلاک
شد تن جدت ، بی سر و صد چاک
راس پاکش را ، یک حرامی برد
دیر سم اسب ، سینه میشد خرد
یا ابا عبدالله ثارالله
( شاعر : استاد سازگار )
*
*
*
*
کسی که بود شکافندۀ تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت ایا رسول الله
وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم
بسان مادر و آباء رنج دیدۀ خویش
همیشه بود زحقّ و حقوق خود محروم
به غربت علی و خاندان اوسوگند
امام ما زجهان رفت با دلی مغموم
هماره قصّۀ مظلومی اش بخاک بقیع
بود زغربت قبرش برای ما معلوم
زدردهای نهانی که بود در دل او
کسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم
حیات او همه با درد و رنج و غصّه گذشت
که بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم
نه طاقت است زبان را به وصف غم هایش
نه قدرت است قلم را مه تا کند مرقوم
بگو به امّت اسلام، این سخن (میثم)
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
*
*
*
*
ای عزیز مصطفی امام ِ باقر مسموم زهر جفا امام ِ باقر
جان ِ تو چه مظلومانه فدا شد
مادرت فاطمه صاحب عزا شد
واویلا واویلا آه و واویلا
ای که شکافنده ی علم خدایی تو شاهد روضه های کربلایی
ای احادیث تو فروغ مکتب
سلام ای یادگار داغ زینب
واویلا واویلا آه و واویلا
مزار خاکی تو قبله ی دلها نگاه لطف تو حلال مشکلها
مشکلم دوری از حرم شماست
حاجتم زیارت کرببلاست
واویلا واویلا آه و واویلا
ما از شما توشه ی غم را میخواهیم رزق گریه ی محرم را میخواهیم
گریه بر مصیبت سخت گودال
آن حرامی که شد بر کوفی حلال
واویلا واویلا آه و واویلا
یادگار لاله های شده پرپر ای شاهد غربت آن تن ِ بی سر
دیده ای بر روی نیزه سری را
شنیدی ناله های مادری را
واویلا واویلا آه و واویلا
شاعر : حاج امیر عباسی
*
*
*
*
باقر به علم شهره هرخاص وعام شد
مسموم زهر کینه ی کور هشام شد
هر چند زهر کین بشد اسباب مرگ او
مرگش زکربلا ز برایش پیام شد
آنگه که بین بستر بیماریش فتاد
با یاد کربلا و پدر تشنه کام شد
یادش بیامد آن دم آخر که جد او
هل من معین بگفت و پدر اشک تام شد
او پنج ساله بود به صحرای کربلا
دیدش که بهر قتل حسین ازدحام شد
آن دم که دید نعش شهیدان به قتلگاه
با عمه زبنبش به فغان هم کلام شد
کردی مواظبت زپدر عصر روز خون
آنگه که غرق آتش وغارت خیام شد
یاد آمدش اسارت وکوفی وشامیان
خونین جگر پدر زسوی اهل شام شد
بایاد کربلا جگر از زهر پاره شد
یا فاطمه به لب دگر عمرش تمام شد
*
*
*
*
واحد زمزمه هم خوانده می شود
باقرم و روشنی دیده مصطفی شدم
غریبم و درشهر یثرب کشته از جفا شدم
تا ابد بهر عزای مادرم خونجگرم
مزار من بود کنار قبر زهرا مادرم
سجیه ام محبت کرامت وعطا شود
آتش جان زسوز شعله های کربلا شود
ازکودکی همیشه اشک من روا زدیده بود
قاتل من خاطره های ان سر بریده بود
اهل ستم جدا که بی حیا و واقعا بدند
دیدم خودم که عمه را (رقیه را) به تازیانه می زدند
*
*
*
*
روزی که بادهای مخالف امان نداد
هفت آسمان به قافله ای سایه بان نداد
خورشید بود و سایهی شوم غبارها
خورشید بود همسفر نیزه دارها
دیدی به روی نیزه سر آفتاب را
دیدی گلوی پرپر طفل رباب را
دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود
در موج خیز شیون و ناله دویده ای
تا شام پا به پای سه ساله دویده ای
گل زخمهای سلسله یادت نمی رود
هرگز غروب قافله یادت نمی رود
هم ناله با صحیفهی ماتم گریستی
یک عمر پا به پای محرم گریستی