( عاشقانه های پاییزی )
نمیرسم ها را بر نمی تابم
با هر برگ پاییز
به پای تو میرسم
تا رسم عاشقی
در کهکشان بماند
برای همه ی برگ های فرو نیامده
تا بهارِ چشم هایت وقت دارم
تا آن روز، یک ریز
به پای تو ميريزم…
*
*
تو با شهریور چه کردهای!؟
بوی پاییز عاشقانه را
به خود گرفته..
صدای برگریزان را
از میان موهایم میشنوم
دستان توست
که نمیگذارد خزان شوم
*
*
دست هایتان را آماده کنید
پاییز نزدیک است
باید گره بخورد در دست های
کسی که سال ها انتظارش را کشیدید
جانِ عزیزتان پاییز را دونفره آغاز کنید
*
*
برگها رو کنار هم بذار و رو به درختها بگیر !
پاییز را خواهی دید .
زیبا و عجیب و باشکوه ….
تابستان به دیدنم نیامد !
به دیدار پاییز خواهم رفت …
*
*
باید به خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق نشده اند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد
بگویم که پاییز در راه است…!
و من عاشقانه منتظرم…
*
*
پاییز نزدیک است
صدای خش خش برگها….
بوی مهر،عطرتلخ یار،،
نم نم باران به زیر چتر
با لبخند بی بهانه بر لبانت،
و بوی خوش مهربانی،
حس خوب پاییز
نثارت ای دوست..
*
*
دارد پاییز میرسد؛
انار نیستم
که برسم به دستهای تو ..
برگم؛
پر از اضطراب افتادن …
*
*
پاییز در راه است
بیاییدباهم قدرى مهربان تر باشیم
و یک فنجان چای محّبت
باهم بنوشيم و بدانيم
مهربانیهایمان هرچه پررنگ تر بهتر..
*
*
پــــــایــیــز در راه است،
صدای قدمهایش را میشنوی؟
اندکی از مهـــــر پیداست،
حتــی در این دوران بی مهری
باز هم پاییز زیباست!
*
*
پاییز نزدیک است …
صدای خش خش برگها….
بوی مهر، عطر تلخ یار،
نم نم باران زیر چتر …
لبخند بی بهانه بر لبانت،
بوی خوش مهربانی
و حس خوب پاییز
نثارت ای دوست…
*
*
گوش کن
صدای نفس های
پاییز را میشنوی؟
و این زیباترین
فصل خدا می آید.
دوست من
غم و اندوهت را
به برگ درختان آویزان کن
چند روز دیگر می ریزند
*
*
پاییز در راه است ابرهاکم کم می آیند
کوچه ها یک بند میخندند
خیابانها پر ازعاشقانه
و پاییز را بیشتر از آنچه که هست
دوست داشتنی میکند
یک موسیقی آرام بخش
که صدای خش خش برگ های
زیرقدمت باشد