( روز کتاب گرامی باد )
اهالي کتاب، هيچ وقت در حوالي«روش»ها، قدم نمي زنند! روش مطالعه، روش يادداشت برداري، روش خلاصه نويسي و … نمي خواهم حرف هاي حرفه اي را تکرار کنم؛ اما بايد کمي هم به فن «تحقيق» حق داد و گرنه به راه باطل رفته ايم.
باور کنيد، دست آدمي که «روشمند» نيست، به هيچ جا، بند نيست و فقط روش تحقيق است که آدم را «صاحب نظر» مي کند؛ صاحب يک انديشه نقاد و ديدگاه عميق، مثل دريا!
من مطمئن هستم که آشنايي با روش ها، بالاخره – يک روز – کار خودش را مي کند؛ آن گاه تمام دانشگاه هاي ما دانشمند مي شوند و روشنفکر نماها، ديگر به دنبال «ارتجاع»، خودشان را خسته نخواهند کرد.
*
*
*
کتاب، مقبولترین و نزدیکترین چیز به طبع آدمیان است که نه فراموش میشود و نه تغییر مییابد. نگاه به کتاب، لذت تو را فزونی میدهد و میل تو را در فراگیری دانش، شدیدتر میسازد. زبان تو را گویاتر، سخنان و بیان تو را فصیحتر، جان تو را مسرورتر و سینه تو را فراختر میکند و برای تو در دیدگاه عامه مردم، مقام و بزرگی و نزد بزرگان و مسئولان، دوستی و احترام به ارمغان میآورد. از مطالعه کتابی در مدتی کوتاه و در عرض یک ماه، مطالبی میتوان آموخت که درطول یک عمر، از زبان و دهان مردم نمیتوان شنید.
کتاب، هم نشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد، دوستی است که تو را فریب نمیدهد، رفیقی است که به تو آزار نمیرساند، بلندنظر و جوانمردی است که تو را گرفتار یکنواختی و روزمرگی نمیسازد و همسایهای است که در کار تو تأخیر روا نمیدارد.
کجاست مونسی مانند کتاب که نخوابد، مگر به همراه تو و سخن نگوید، مگر هنگامی که تو خواسته باشی؟ در کجای جهان امینتر از کتاب و رازدارتر از آن می یابی که رازهای تو را نگاه دارد و نگهبان منافع تو باشد؟ کجاست اندرزدهندهای که تو را به نشاط آورد و بازدارندهای که تو را شیفته خود سازد؟گویا همیشه و همه جا رسم بر این بوده که هرکس کتابی امانت گرفت، پس ندهد یا بال و پر شکسته به آشیان بازش آرد. حال صاحبان کتاب که محبوب خود را با این سر و وضع بازمی یابند، نگفته پیداست.
*
*
*
خط و خال دوست را به تو نمایانده اند و با لحنی فصیح میگویند: اقرء؛ بخوان کتاب جمال ما را! بخوان دیوان پررمز و راز آفرینش ما را! بخوان به نام آن که لب های تو را از خون بسته گل سرخ آفرید!
خداوند، زیبایی را به انسان آموخت. خداوند در بزم ماهرویان دو عالم، چیزهایی در گوش انسان زمزمه کرد. یک روز انسان، در سحری ازلی بیدار شد و از خداوند، وقت ملاقات گرفت.
خداوند، نویسنده«نون و القلم» است، خداوند شعر را آفرید تا کتاب آفرینش را ترجمه کند.
هر نویسندهای فرشتهای است که روزی معرفت آدمیان را نازل میکند.
من میگویم: خوانندگان، بازماندگان سلسله جبال آوازند.
یک کتاب را درنظر بگیرید، مشرق کتاب، مد «بسم الله» است. سراسر کتاب، زیر تابش اشراق بسم الله قرار دارد. مشرق، «بسم الله الرحمن الرحیم» است.
*
*
*
به همه کتاب ها نبايد به يک چشم نگاه کرد! برخي کتاب ها، به هر رنگي در مي آيند، تا آدم را رنگ کنند و هر چيزي که رنگ الهي نداشته باشد، زود رنگ مي بازد.
به بعضي کتاب ها اصلا نبايد نگاه کرد حتي اگر مصور باشند. بعضي کتاب ها آدم را بازي مي دهند؛ اين کتاب ها معمولا آدم را راضي نمي کنند. آدم بايد خودش قاضي باشد.
بعضي کتاب ها يک «دام» هستند و برخي ديگر«صد دام». کتاب هاي گمراه کننده، مثل غذاهاي مسموم هستند؛ با اين تفاوت که غذاهاي مسموم، فقط با «جسم» آدمي سر و کار دارند، اما کتاب هاي گمراه کننده، «روح» را فاسد مي کند.
*
*
*
«کتاب ها دو جورند: کتابهایی که وقتی با آنها محشوری، تنهایی و کتابهایی که وقتی تنهایی، با آنها محشوری».
«کدام محروم ترند؟ کسی که کتاب خوب دارد، ولی وقت ندارد یا آن که وقت دارد، ولی کتاب خوبی در دست ندارد؟».
«وقتی کتابهای خوب را بد تبلیغ کنند، مثل این است که کسی با صدای خرناس، دیگران را به استراحت دعوت کند».
«کتاب، عسل است… لطفاً مواظب زنبورهای تقلبی باشید».
«کتاب خوب، عسل طبیعی است، احوال ذائقه شما چطور است؟».
«پیش از آنکه کتاب های بد، ما را به آتش بکشند، خوب است ما با آب معرفت بشوییمشان».
«اگر با خواندن یک کتاب خوب، به هیچ یک از اهدافتان نرسیدید، لطفا اهدافتان را تغییر دهید».
«دفن کتاب فاسد و مرده، وظیفه خواننده ای است که میخواهد سالم و زنده بماند».
«کتابی که حرفی برای گفتن داشته باشد، حرف ندارد».
«نادانی بد است، ولی از آن بدتر، بددانی است که از بدخوانی میآید».
«کتاب بد، کتابی است که در جوانی پیر شده و کتاب خوب، کتابی است که هرچه میگذرد، جوانتر میشود».
«کتاب بد، تو را خسته میکند، ولی کتاب خوب را تو خسته میکنی، از بس مکرر میخوانی».
«فرق جامعه غربی و اسلامی در این است که آنجا اثر«من» مطرح است و اینجا «اثر» من».
«به نظر یک ناشر پول دوست، هر کتابی که «سودآور» نباشد، «سوز آور» است».
«خواننده زیرک کسی است که قبل از خواندن یک کتاب شیطانی، بتواند دست ناشر و نویسنده را بخواند».
«اگر واقعاً کتاب خوانی، یک برگ از کتاب وجود خودت را بخوان!».
( بیتوته )