( شعر محرم و عزا )
شعر از محمد خسرو نژاد
(شعر) هر كه را مى نگرم از غم تو غمگین است
اى كه دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى كه از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هر كه را مى نگرم از غم تو غمگین است
زان فداكارى و جانبازى مردانه تو
به لب خلق جهان تا به ابد تحسین است
نازم آن همت والا كه تو را بود حسین
كه قیامت سبب رشد و بقاى دین است
جان ز كف دادن و تسلیم به ظالم نشدن
آرى آرى به خدا همت عالى این است
جاودان خاطره نهضت خونین تو شد
چون كه دین زنده از آن خاطره خونین است
جان به قربان تو اى كشته كه خود فرمودى
مرگ با نام به از زندگى ننگین است
زان جفایى كه به جان تو روا داشت یزید
تا ابد دیده تاریخ بر او بدبین است
میهمان كشتن و آنگاه اسیرى عیال
این گناهى است كه مستوجب صد نفرین است
هر كه از صدق و صفا دست به دامان تو زد
عزت هر دو جهانش به خدا تأمین است
چه كنم گر نكنم گریه به مظلومى تو
گریه آبى است كه بر آتش دل تسكین است
تا منظم به جهان گردش لیل است و نهار
تا منوّر به فضا مهر و مه و پروین است
بر تو و بر همه یاران شهید تو درود
كه ز خون شهدا عزّت دین تضمین است
غیر نام تو نباشد به زبان «خسرو» را
كه ز نام تو بود گر سخنش شیرین است
*
*