زندگی حاصل ضرب حرکت هاست!
به دیدار درختی بالا بلند و زیبا، از سر شوق، برخیزید.
جان و جهانِ سرسبز و تناور درخت را به تماشا برآیید :
از ریشه تا سرافراز ترین شاخسار؛
و در آسمان آبی، خیره شوید و درآیید
تا که
در آغوش « آرامش »، « تنش » را، از سر برانید …
***
« جهان » منتظر هیچکس نمیماند. جهان، چیزیست از جنس « جهش ». هیچ فرصتی، مانا نیست.
تا که چشم بههم میزنی، « امروز » میشود: « دیروز »
و این در حالیست که
« امروز، همین دیروز، فردا بود! »
شما – همین دیروز – به امروز، میگفتید: فردا!
آری:
دنیا، صبر نمیکند.
بیصبری و بیقراری و تغییر و تحویل و تحول و دیگرگونی
هویتِ حتمیِ هستیست.
***
زندگی، حاصلِ ضربِ حرکتهاست
و ما – در یک راه طیشده – اگر که « مسافت » را بر « زمان » تقسیم کنیم،
از « سرعتِ حرکت »، میتوانیم سردرآورد؛
که یعنی: « زمین » و « زمان » را – با یک دگر – نسبتیست با نام « سرعت »!
هرجا که سرعت و حرکت نیست، انگار که زمان و زمین را – نیز – با یک دگر، نسبتی نیست.
جغرافیای زمین، سر بر خرابههای خویش مینهد
و تاریخ زمان، راهِ خویشتن، در پیش میگیرد
و در این میان،
انسان – آری، تنها انسانِ فرهیختهی فرزانهی خردمند خدایی با اختیار – است که با بهرهگیری از جرأت و جسارت ناشی از اندیشه و اراده و استعدادهای ناپیداکرانهاش، میتواند جایگاه انسانی الاهیاش را به تعریف و توجیه و توضیح بنشیند
و ابعاد فراگیرِ جغرافیای تاریخیِ حیات را -در ضرباهنگِ زمین و زمان – بر پردهی پنهانِ آمال و پهنهی پیدای اعمال آدمی، به تجسم و تبلور بنشاند!
این، درست است
که واقعیتِ خاکیِ آدمی، از همین سه بُعدِ « زمین» -طول، عرض، ارتفاع- نشأت گرفته است؛
اما، حقیقتِ خداییاش
همان بُعد چهارمی را خلق میکند که « زمان » و روزگار و تاریخ، تجلی و تبلوری از آن است.
***
زمان، نردبان زندگیست!
و همانگونه که میشود از آن بالا رفت، از آن به قهقه را -هم- میشود رسید!
انسانهای کنجکاو و خلاق، یقهی زندگی را میگیرند؛ اما آنهایی که کنجکاو و خلاق نیستند، این زندگیست که یقهی آنان را میگیرد!
عمر، از جنس زمانست؛
که یعنی – بهنوعی- هم میتوان بر آن فرارفت و هم میتوان از آن فرود آمد!
تا که آدمی – خود – چهچیز را و کدام را اختیار کند.
جهان، یک فرآیند است.
ایستگاههای هستی -هم- جاریست.
هرلحظه، یک دنیاست. هر قطره، یک دریاست. در دریا چه خاصیتی هست که در یک قطره نیست؟!
آنکه دنیایش را بهخوبی نمیتواند بسازد،
آخرتِ خوبی -هم- نمیتواند داشت.
تصمیم، با شماست:
دنیا، صبر نمیکند.
« رفتن »، تنها راه برای « ماندن » و ماندگاریست
و « پویایی »، تنهاترین طریق برای « پایایی »…
( دکتر ابوالقاسم حسینجانی – وبگاه سیمرغ )