جمله های غمگین و گریه دار جدید؛
سرود انتظار تو ترانه دلم شده … بازم امید دیدنت بهانه دلم شده
::
کوچه را دیدی به هنگام شب چه تنهاست ! من بی تو از آن کوچه هم تنهاترم
::
::
فاصله ها هرگز مانع فراموش کردن بهترین هایمان نمیشوند ، مهم قلبهایمان است که از پشت فاصله ها برای بهترین ها می تپد
::
::
حسرتی اگر به دلم هست همان دوری توست ، من پرستوی خزان دیده ی خاموش توام
::
::
وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله کن ! خاموش باش. قرن ها نالیدن به کجا انجامید ! تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی ، پس برای تمام آرزو هایی که میمیرند سکوت میکنم ، سنگین تر از فریاد! …
::
::
کاش قلبم درد تنهایی نداشت … چهره ام هرگز پریشانی نداشت … کاش برگهای تقویم عشق … حرفی از یک روز ویرانی نداشت
::
::
می نویسم نامه و روزی از اینجا میروم … با خیال او ولی تنهای تنها میروم … درجوابم شاید او حتی نگوید کیستی … شاید او حتی بگوید لایق من نیستی … می نویسم من که عمری با خیالت زیستم … گاهی از من یاد کن اکنون که دیگر نیستم
::
::
دلم را مبتلایت کرده بودم … خودم را خاک پایت کرده بودم … ندانستم بی وفا هستی وگرنه … همان اول رهایت کرده بودم!
::
::
رفته ای ؟؟ بعضی ها بهش میگن قسمت ! اما من تازگیها بهش میگم به درک !
::
::
دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند ، اما بی خبرند از نزدیکی دلها !
::
::
خوبیهاست که باعث میشه آدما دلتنگ بشن ، به خاطر همه خوبیات یه دنیا دلتنگتم !
::
::
دل از دلتنگیت ای گل شبیه ابر میگرید … نبیند چشمم آن روزی که بارانیست دنیایت … همیشه با خدا هر شب برایت آرزو کردم … که قصر روشنی باشد سرای آرزوهایت …..
::
::
گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا … ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
::
::
خداوندا ؛ پناهش باش ، یارش باش ، جهان تاریکی محض است ، میترسم … کنارش باش
::
::
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی … چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی … تو که آتشکده عشق و محبت بودی … چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
::
::
سه وقت دعا برآورده میشه ؛ وقت اذان ، وقت باریدن بارون ، وقتی که دلی میشکنه. من وقت اذان ، زیر بارون ، دعا کردم هیچوقت دلت نشکنه
::
::
شاید در نبودنت دیگران سرم را گرم کنند ، اما دلم را هرگز …
::
::
مرا به ذهنت نه ! به دلت بسپار … من از گم شدن در جاهای شلوغ میترسم !!
::
::
کاش میشد با تو بودن را نوشت … تا که زیبا را کشم بر هر چه زشت … کاش میشد روی این رنگین کمان … می نوشتم تا ابد با من بمان
::
::
قلبم فدای تو ، همه رو فراموش میکنه جز تو !
::
::
دفتر شعرهایم را سفید میگذارم … بی تو بودن نوشتن ندارد ، درد دارد …
::
::
با همه چشم انتظاری ، با پیامت دل خوشم … ای قرار بیقراری ساحل آرامشم … گاه گاهی پر بزن در خلوت تنهاییم … تا ببینی در فراقت من چه رنجی میکشم
::
::
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم … هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم … هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره … هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره
::
::
مهربانیت را مرزی نیست ، یقین دارم فرشته ای قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده است
::
::
در ستایش مهربانیت ، همچون نماز مسافر ، شکسته ام ….
::
::
شب شرابی خوردمو مستی مرا در برگرفت … دوریت آمد به یادم هستی ام آتش گرفت
::
::
نمیدانم چرا “پیله” کرده ام به تو ، شاید فقط با تو “پروانه” میشوم …..
(پاتوق)