جمله های احساسی و رمانتیک؛
چه نقاش ماهری است فکر و خیال ، وقتی که دانه دانه موهایت را سفید میکند
::
::
به سلامتی زندگی که اگه خوش بگذره اسمش میشه خاطره ، اگه پدرت در بیاره اسمش میشه تجربه
::
::
روزهایم گذشت ، اما روزگار از من نگذشت، ولی من از روزها و روزگار گذشتم
::
::
بعضی ها عددی هم نبودند ، ما آنها را به توان رساندیم ….
::
::
زندگی مثل بازی حکمه ، مهم نیست دست خوبی داشته باشی، مهم اینه که یار خوبی داشته باشی ، اینطوری شاید بازی باخته رو ببری
::
::
گاه سکوت یک دوست معجزه میکند ، و تو می آموزی که همیشه بودن در فریاد نیست
::
::
آدمی در آغوش خدا غمی نداشت … پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت … دل از خدا برید و در زمین نشست … چند بار عاشق شد و دلش شکست … به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود … یادش اومد یک روز دل خدارو شکسته بود
::
::
زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم … همه تعبیر دمی بود و نمیدانستیم … حسرت رد شدن ثانیه های کوچک … فرصت محترمی بود و نمیدانستیم … عمر ما جمله به سر رفت و به قول سهراب … آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم
::
::
در میان دستهایت عشق پیدا میشود … زیر باران نگاهت نسترن وا میشود … با عبور واژه ها از گوشه ی لب های تو … مهربانی و محبت با تو معنا میشود
::
::
آدم سرشو بالا میکنه تا ماه رو ببینه ، اما نمیدونن ماه سرشو پایین کرده و داره این اس ام اس رو میخونه !
::
::
میگن قلب آدما به اندازه مشتشونه ، ولی یه آسمون صداقت، یه کهکشون محبت و یه دریا عشق تو مشتت جا شده!
::
::
الهی فندق بشی سنجاب بشم گازت بگیرم ! بعدش سمی باشی مسموم بشم برات بمیرم!
::
::
تخته سیاه قلب من پر از نوشته های توست … نیمکت چوبی دلم واسه همیشه جای توست
::
::
وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست ، گاه نگاه است و گاه سکوت ابدی …
::
::
کسی چه میداند امروز چند بار فرو ریختم ! تنها از دیدن کسی که فقط لباسش شبیه تو بود
::
::
تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش بیارزد دوست واقعیست ، و تو بهترین گنجی
::
::
من و دل همنفسیم با نفس خیال تو … نفسم ، همنفسم، هر نفسم فدای تو !
::
::
بیا برای یکبار هم که شده دست به خلاف بزنیم ! من اندوه تو را میدزدم و تو تنهایی مرا!
::
::
بیقرار باش و با من راهی رویا شو … مهربون باش و بیا فقط مال من شو … همنفس باش و غمو از دلم بگیر … بی تو میمیرم ، عشقتو از من نگیر … همسفر باش و شعرمو با من بخون … عشق من باش و تا ابد با من بمون …
::
::
در کویر سبز عشق ، این سخن از من بگیر … مرگ تو مرگ من است ، پس تمنا میکنم هرگز نمیر
::
::
شیرین تر از عسلی … شورتر از نمکی … قرمزتر از خونی … عزیزتر از جونی
::
::
قسم به تار عنکبوت … به مرغ باغ ملکوت … از ته دل برات بگم … دنیا فدای تار موت!
::
::
تمام لحظه های من فدای تاب مژگانت … شقایق وار میمیرم برای خواب چشمانت
::
::
خوشبختی یعنی خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرام بخش دیگران باشد
::
::
اینجا زمین است ، رسم آدماش عجیب است ، اینجا گم که میشوی به جای آنکه دنبالت بگردند ، فراموشت میکنند
::
::
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض ، یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها ، در همه آوازها حرف آخر زیباست! آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟ حرف من دیدن پرواز تو در فریادهاست
::
::
ما نه آنیم که در بازی تکراری چرخ و فلک … هرکه از دیده مان رفت زخاطر ببریم ! … یا که چون فصل خزان آمد و گل رفت بخواب … دل بعشق دگری داده ز آنجا ببریم … وسعت دیده ی ما خاک قدمهای تو بود … خاک پای قدمت را به دو دنیا ندهیم
::
::
زندگی فرصت نیست ، تجربه است ، تا بدانیم که حقیقت نیستیم بلکه خاطره ایم
::
::
دوست آن نیست که از دوست سیر شود … دوست آن است که با دوست پیر شود
::
::
هرگز گمان مبر که ز یاد تو غافلم … گر مانده خموش خدا داند و دلم
::
::
میگویند شکستنی رفع بلاست ، ای “دل” تحمل کن شاید حکمتیست !!
(پاتوق)