بازی با کلمات (جمله سازی)
شکوه علفزار را در شکم گوسفند دیدم !
.
.
برای پولدارها زندگی «جاری» است و برای بی پول ها «زن بابا» !
.
.
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است !
.
.
چون عرضی نیست ، مدام طــــــــول میدهیم !
.
.
چشمانش شور بود اما خودش بی نمک !
.
.
اگر حال بد باشد ، اتاق خواب که بدتر است !
.
.
کاسه صبرم در برخورد با مشکلات شکست !
.
.
آنقدر دست روی دست گذاشت که پا روی دمش گذاشتند !
.
.
موش توی سوراخ نمی رفت ، گربه گفت آخ جون !
.
.
باز هم فراموش کردم فراموشش کنم !
.
.
قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد !
.
.
بعضی ها با هم می خورند و بعضی ها به هم !
.
.
پلیس شخصی است که نبودن او باعث ایجاد امنیت برای مجرمان خواهد شد !
.
.
وقتی نوشته هایش را نقد کردم ، چک کشید !
.
.
بعضی ها صدایشان ضعیف است و بعضی ها گوش هایشان کثیف !
.
.
آن ها که بلند فکر می کنند ، هیچوقت کوتاه نمی آیند
.
.
قورباغه ها به دلیل لکنت زبان قوری را قورقور می خوانند !
.
.
با بی رحمی ، برگهای غنچه گل را باز کردم اما او به من لبخند زد !
.
.
سایه ها در هوای ابری خستگی در می کنند !
.
.
آن هایی که زبانشان دراز است شخصیتی کوتاه دارند !
.
.
گل شیپوری ، نوازنده بزرگ ارکستر باغ است !
.
.
من با رویا زندگی میکنم و رویا با دیگری !
.
.
بهانه شب برای نماندن ، طلوع خورشید است !
.
.
گل را زیر پایش له کرد ، اما زورش به بوی آن نرسید !
.
.
هشت به هفت گفت : من روی پاهای خودم ایستاده ام اما تو خیلی سر به هوایی !
.
.
فریاد از سکوت تقاضای پناهندگی کرد !
.
.
برای باز شدن بختش کلید ساز آورد !
.
.
کمربند سکوتم همیشه بسته است مگر به هنگام فریاد !
.
.
ساعت لاشه ی زمان است که بر روی مچ سنگینی می کند !
.
.
آنقدر در خودم فرو رفتم که سر از قوزک پایم درآوردم !
(اس ام اس خور)