جمله های عاشقانه تکان دهنده ؛
همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!
::
::
بی تو خورشید دلم رهگذری ظلمانی ست / آخرین پنجره ام در خطر ویرانیست
::
آهای آدما ، پاسخ دوستت دارم ، مرسی نیست !
::
::
در صدا کردن نام تو، یک “کجایى” پنهان است
یک “کاش مى بودى”
یک” کاش باشى”
::
::
امشب
دیوانگى در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقى
نه حتى سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگى را تسکین نمى دهد
جز عطر تنت لعنتى …
::
::
خودت را تصور کن
بى “او”
شاید بفهمى چى کشیدم
بى “تو”
::
::
مــن عـاشـق تــو هـسـتـم …
عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد
عاشق دستانى که خداوند،
نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است !
و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد
دوسـتـت مـی دارم
::
::
تورا خودم چشم زدم
بس که نوشتمت میان شعرهایم
بى آنکه “اسپند” بچرخانم میان واژه هایم …
::
::
بعضی حرف ها را فقط دست ها به هم میزنند ..
فقط دستها…
::
::
یادت عادت است …
همین روزها ترک مى کنم
مثل سیگار که ماه هاست نخ آخریست روشن مى کنم
مثل اس ام اس هایى که هفته هاست بار آخریست که میخوانم
مثل عکس هایى که روزهاست بار آخریست که نگاه میکنم …
::
::
آغوش گرمم باش ، بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم
::
::
لانه ات را بر حباب حوصله ی مردمان نساز ، تا آواره ی بی حوصلگیشان نشوی
::
::
من و تو از همان روز اول،
محکوم به از دست دادن بودیم!
تو، همان یک ذره احساست را…
و من…
تمام زندگی ام را!
::
::
تمام دردها فراموشم می شود
وقتی چشمان تو
در مقابل خیالم، قَد عَلَم میکنند . . .
::
::
بعضى از حرفارو
باید بزارى وقتى خوب دم کشید بزنى اینجورى خیلى بیشتر به طرفت مى چسبه!
دوستت دارم . . !
::
::
جز یاد خودت هیچ خیالی به سری نیست / از سر نرود فکر تو چون مختصری نیست
آنگونه مرا کرده دو چشمان تو جادو / کز خود شده ام بیخود و از من اثری نیست
::
::
نمیدانم نهان از من چه نیکی کرده ای با دل
که چون غافل شوم از آن ، دوان سوی تو می آید
::
::
“رسیدن” چیزی را درست نمی کند وقتی قرار نیست پا به پایم بیایی !
::
::
جنگل جانم را به آتش میکشانى با چشمهایت …
وقتى که چشمانت را مى بندى و باز بر من خیره میشوى
خاکستر میشود تمام دلواپسى هایم …
::
::
بیایید به هم دروغ نگوییم…
آدم است…
باورمیکند …
دل می بندد !!
::
::
وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است
::
::
گاهی بهترین وسیله برای فراموشی ، دیدار دوباره است !
::
::
وقتی قلم به دست می گیرم و از تو می نویسم…
دلتنگی چه مزه ی شیرینی دارد!
::
::
مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن سرم میاد !
::
::
بالا بروى … پایین بیایى … بى فایده است
من تورا همین جا
میان بازوانم، در آغوشم میخواهم
با یک بوسه
در سرزمین تن من خبرى از دموکراسى نیست …
::
::
صفای دلت را به رخ آسمان میکشم تا به زیبایی مهتابش ننازد
::
::
دلم اگر برای تو تنگ می شود …
ببخش !
روزم اینگونه قشنگ می شود …
::
::
صفت برای نام تو
جواهر بدلی ست
واژه ها را نفرین می کنم
و آه می کشم
پر از تو می شوم
بی چتر…
::
::
صدای قلب نیست
صداس پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی است کمی خسته شوی
کافی است کمی بایستی…
::
::
چقدر نگاه کردن به چشم هایت واگیر دارد!
هر بار که نگاهت می کنم پر میشوم از عشق..!
::
::
آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند
دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
::
::
چه زخم هایى بر دلم خورد تا یاد گرفتم …
هیچ نوازشى
بى درد نیست …
::
::
در زندگی
هرکسی را که دوست بداری از او ضعیفتری
زیرا برای راضی نگه داشتنش
حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی…
::
::
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم،
و هنوز نمیدانم چگونه مى شود
هربار که تو بى دلیل ترکم میکنى
من بدهکارت مى شوم …
::
::
چشمهای تــو ، یک مرضِ مسری دارند
هربار نگاه می کنم …
تب می کند ، وجودم …
::
::
گاهی تنها ماندن تمرین بدی نیست ، زیرا در همه حال باید منتظر بی وفایی بود
::
::
مداد به دست میگیرم
صفحه ی سفید کاغذ
می خواهم از تو نقشی بکشم !
چشم ؛ چشم دو ابرو …
تا همین جا کافی ست !
می نشینم سیر
نگاهـت میکنم !
::
::
تو چه با صلابت حکم میدهى که،
حواست را جمع کن،
و من میمانم،
که چگونه جمعش کنم،
وقتى تمامش پیش توست …!
::
::
کمـــــی دورتــر بـایست …
لطفـــــــــا ً !!
من دیــوانه تــر از آنــم …
کــه بی هــوا ،
در آغـوشت نگیــرم … !
(پاتوق)