( جمله های ناب و آموزنده فروید )
(بنیانگذار روانکاوی)
نهفته ترین اسرار ذهن چیزی است كه می توان آن را به هشیاری در آورد.
*
*
اگر كسی را دوست دارم باید به گونه ای، شایسته ی آن باشد.
*
*
همه ی انسانها ارزش دوست داشتن ندارند.
*
*
اگر نمی توانیم همه ی رنجها را از بین ببریم، می توانیم برخی از آنها را از بین برده و برخی دیگر را آرامش بخشیم.
*
*
مخالفت، به ناچار، دشمنی نیست، بلكه به عنوان بهانه ای برای دشمنی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
*
*
به جاست از سر حسرت آه بكشیم كه برخی با استعدادشان می توانند ژرفترین ادراك ها را از احساس های خویش بیرون آورند، حال آنكه افرادی مانند ما با تردید رنج آور و تلاش های مداوم می تواند به آن راه پیدا كند.
*
*
ترس استثمارگران از قیام سركوب شدگان، آنها را به سمت اقدام های دوراندیشانه ی شدید سوق می دهد.
*
*
موفقیت هیچ گاه حتمی نیست، بلكه به جمع شدن عوامل فراوان بستگی دارد و از همه بیشتر وابسته به سرشت روانی است كه كاركردش را با جهان بیرون هماهنگ سازد و از آن برای لذت جویی بهره گیرد.
*
*
همان گونه كه یك تاجر هوشیار از به كار انداختن سرمایه اش در یك جا پرهیز می كند، مصلحت زندگی حكم می كند كه آدمی چشم داشت همه ی رضایت خویش را از یك گرایش نداشته باشد.
*
*
خانه، بدلی برای بطن مادر؛ مسكنی كه زمانی برای انسان امن ترین و آسایش بخش ترین مكان بوده است و برای همیشه آرزوی آن را دارد.
*
*
كسی كه اهل عمل باشد، از جهان بیرون، كه نیروی خود را با آن می آزماید، دست نمی كشد.
*
*
قاعده ای وجود ندارد كه به كار همه بخورد؛ هر كس باید خود راهی بیابد كه او را نجات دهد.
*
*
فایده ی زیبایی روشن نیست. ضرورت فرهنگی آن را نمی توان به آشكارا درك كرد. با وجود این، تمدن نمی تواند از آن چشم پوشی كند.
*
*
لذت بردن از زیبایی، ماهیت احساسی خاص، ملایم و سرمست كننده ای دارد.
*
*
هیچ گاه در برابر رنج، بی شرم تر از زمانی كه عشق می ورزیم و هیچ گاه ناكام تر از زمانی كه ابژه ی عشق را از دست می دهیم نیستیم.
*
*
آدمی به كار كمتر گرایش دارد تا به امكانات دیگر خشنود شدن. بیشتر انسانها به اجبار كار می كنند و این فرار طبیعی از كار موجب پیچیده ترین دشواری های اجتماعی می شود.
*
*
هر كس كه از هنر تاثیر پذیرفته باشد می داند كه ارزش هنر به مثابه ی سرچشمه ی لذت و تسلی خاطر در زندگانی حدی ندارد.
*
*
پس از بیراهه های دراز از طریق علوم پزشكی و روان درمانی، دلبستگی من به مسائل فرهنگی بازگشت كه در زمان نوجوانیم – كه تفكر در من هنوز چنان بیدار نشده بود – مرا به سوی خود می كشاند.
*
*
دانش باید توهم های متافیزیكی، پیشداوری ها و خرافه ها را پشت سر بگذارد، اما مفهوم عقلانیت (یعنی حقیقت، آزادی و عدالت) را به عنوان سنت از نسلی به نسلی منتقل كند.
*
*
عدالت از لوازم تمدن است، یعنی این ضمانت كه نظام حقوقی استقرار یافته، از این پس به سود فرد شكسته نشود.
*
*
زندگی جمعی انسان تنها زمانی امكان پذیر می شود كه افراد زیادی گرد هم آیند كه از یكایك افراد جمع، نیرومندتر و در برابر فرد، یكپارچه باشند.
*
*
دگرگونی روح، روندی تكاملی است.
*
*
انسانها اكنون در چیرگی بر طبیعت تا جایی پیش رفته اند كه می توانند به كمك آن، یكدیگر را تا آخرین نفر نابود كنند.
*
*
ما به طنز نیازمندیم، زیرا هرچه بزرگتر می شویم این آمادگی را پیدا می كنیم كه افرادی ترشروی و غمگین شویم، اما بچه ها به راحتی می خندند.
*
*
لطیفه ها در حقیقت به این دلیل ساخته می شوند كه مایه ی شادی دیگران گردند و چیزی را كه پیش تر پنهان بود- یا ابراز نگردیده- بیرون بیاورند.
*
*
زیبایی كه حاضر نیستیم آن را از خواسته های تمدن حذف كنیم، نمونه ای است برای نشان دادن اینكه هدف تمدن، تنها سود بردن نیست.
*
*
نظم، نوعی اجبار در تكرار است كه وقتی برقرار شد، مشخص می كند كه یك كار، كی، كجا و چگونه انجام شود و با این روش، آدمی را از درنگ و تردید در تكرار موارد مشابه به دور می دارد.
*
*
فایده ی نظم، انكار ناشدنی است، زیرا بهترین امكان بهره گیری از مكان و زمان را به انسان می دهد و در ضمن، نیروهای روانی او را پاس می دارد.
*
*
تسلط بر طبیعت تنها شرط نیك بختی انسان نیست، چنان كه تنها هدف كوشش های تمدن هم نیست، اما نمی توان بی ارزش بودن پیشرفت های تمدن را از آن نتیجه گرفت.
*
*
عواطف و هیجانها مجموعه ای گسترده از دریافت های حسی ما می باشد كه در شرایطی خاص، آن را تجربه می كنیم و در فرایند رفتاری ما تاثیر بسزایی دارند.
*
*
“تمدن” به مجموعه ی دستاوردها و نهادهایی گفته می شود كه زندگی ما را از زندگی حیوانی پیشینیان دور می كند و دو هدف دارد: یكی نگاهبانی از انسان در برابر طبیعت و دیگری تنظیم روابط بین انسانها.
*
*
زمانی دراز نگرانیم كه چگونه زنده بمانیم، سپس خود را دل مشغول چگونه نمردن می كنیم؛ این است تمایز هوشمندانه.
*
*
پرسشی كه هرگز بدان پاسخ داده نشده است و خود من نیز با وجود سی سال پژوهش و مطالعه برای آن پاسخی نیافته ام این است كه «خواسته ی زنان چیست؟»
*
*
آدم اكراه دارد كه بگوید نیت «شاد بودن انسان» در برنامه «آفرینش» جایی نداشته است.
*
*
ناخودآگاه هریك از ما به نامیرایی خود یقین دارد.
*
*
از انسان متمدن می خواهیم كه هر جا در طبیعت با زیبایی روبرو می شود، به آن احترام بگذارد و تا آنجا كه دستانش توانایی كار داشته باشند، آن را در آفرینش اشیاء به كار گیرد.
*
*
بیشتر مردم علاقه چندانی به آزادی ندارند، چون آزادی مستلزم و در بر گیرنده ی مسئولیت است و بیشتر مردم از مسئولیت واهمه دارند.
*
*
بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ آنرا نیافتم این است که یک زن چه می خواهد!؟
*
*
هیچگاه به اندازهی وقتی که عاشق میشویم
آسیبپذیر نخواهیم بود
و هیچگاه به اندازهی زمانی که معشوقمان را از دست میدهیم بی دفاع، درمانده و غمگین نخواهیم شد!
*
*
برای مدت طولانی از کسی متنفر نباشید، چون تنفر تبدیل به نقطه ضعفتان میشود. یاد بگیرید فرد را از دایره مورد نظر توجه تان خارج کنید.
*
*
بیشتر مردم علاقه چندانی به آزادی ندارند .
چون آزادی مستلزم و در بر گیرنده ی مسئولیت است و بیشتر مردم از مسئولیت واهمه دارند
*
*
چه پیشرفتی داریم می کنیم. در قرون وسطی احتمالا خودم را می سوزاندند. حالا به سوزاندن کتاب هایم قانع هستند.
*
*
قبل از این که به خود شک کنید که شاید به افسردگی و عدم اعتماد به نفس کافی دچار شده اید بهتر است مطمئن شوید که اطرافتان را آدم های احمق پر نکرده باشند.
*
*
احساساتِ ابراز نشده
هرگز نمی میرند، آنها
زنده دفن میشوند و
بعداً به صورت های
زشتتری بیرون میزنند.
*
*
زندگی همان پنجسال اول کودکیست،
بقیۀ آن نشخوار زندگیست…
*
*
«میل به اطاعت در افراد یک جامعه،موجب بوجود آمدن فرمانروایان مستبد و فرومایه می شود.»
*
*
ترس و هراس در دوران کودکی هیچگاه از روان و ضمیر آدمی زدوده نمیگردد. کودکی که به جای مهربانی و نوازش با تنبیهات گوناگون خو گیرد، در دورانِ بلوغ و بزرگسالی، ترسو، وسواسی، ضد اجتماعی، بدبین، جانی و دچار عقدهی حقارت میشود.
*
*
کسی که عشق میورزد فروتن میشود. کسانی که عشق میورزند کسانی هستند که از بخشی از خودشیفتگیشان صرفنظر کردهاند.
*
*
قاعده ای کلی وجود نداره که به درد همه بخوره؛ هر کس باید راهِ نجاتِ خودش رو پیدا کنه!
*
*
اگر نمی توانی انجامش دهی، از آن دست بکش!
*
*
سادیسم سر جای خود مشکلی ندارد، ولی باید به سمت اهداف درست هدایت شود.
*
*
وقتی میشود دقایق عمرت را
با آدمهای خوب بگذرانی،
چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی که یا دل های کوچکشان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی های بچه گانه اند،
یا مدام برای نبودنت، برای خط زدنت تلاش می کنند؟!
*
*
وسعت شخصیت هر فرد، توسط بزرگی مشکلی که میتواند او را از حالت منطقی بیرون آورد تعریف میشود.
*
*
پیش از آنکه تشخیص دهید دچار افسردگی هستید یا اعتماد به نفس پایینی دارید؛ اطمینان حاصل کنید که توسط، یک مشت عوضی محاصره نشده اید!!
انسان ها از آن چه که فکر می کنند فناپذیرتر هستند و البته
بسیار غیراخلاقی تر
از آن چیزی که تصور می کنند.