جمله هایی زیبا به یاد مادر؛
شناسنامه رو بی خیال !
محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توست مـــــادرم …
*
مادر ای پرواز نرم قاصدک
مادر ای معنای عشق شاپرک
ای تمام ناله هایت بی صدا
مادر ای زیباترین شعر خدا
*
*
صدای خنده ی مادرم ، حتی غم هایم را هم می خنداند !
*
*
بوسه ام نثار تو مادر که نه تکرار می شوی و نه تکراری …
*
*
تنت قدمگاه آغاز بودنم شد !
آغوشت بهشت من است “مادر” …
*
*
دست پر مهر مادر تنها دستی است که
اگر کوتاه از دنیا هم باشد،
از تمام دستها بلندتر است .
*
*
امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشک های من از سردلتنگی است
دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت
کاش بودی…
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند
آخر میدانم که بهشت زیر پای توست….
کاش فقط امروز نگاهت را داشتم
خدایا کاش فقط یک بار دیگر
آغوشش را داشتم
*
*
میدونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت با مادرت فکر کنی ..
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ..
ولی چند لحظه بعد …
شوری اشکهای لعنتی ، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند
*
*
چشم من بیا من رو یاری بکن
گونههام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
*
*
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را می خواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه اینکه دلم خوش شود که می دانم نمی شود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم
*
*
در دو چشم تو خدا جا دارد / عشق با چشم تو معنا دارد
مادرم چشمه ی احساس تویی / عطر خوشبوی گل یاس تویی
*
*
نبودنِ تــو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
کلاه روی سَرمان نمیایستد!
شعر نمیچسبد…
پول در جیبمان دوام نمیآورد!
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
” ما بیتو فقیر شدهایم ” مادر….
*
*
مـــادر
تمام زندگیم درد مــیکند
دلــــم نوازش های مــــادرانه میخواهد
*
*
مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ،
وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!
*
*
دغدغهء روزمره ام ، بودن توست !
نفس کشیدنت ..
ایستادنت ..
خندیدنت ..
“مــــــــــادرم”
تو باشی و خدا
دنیا برایم بس است …
*
*
مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا.
آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد ، عرش خدا به لرزه درمیآید.
و همهی فرشتگان سکوت میکنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند:
لالایی مادر
*
*
مادر ، من هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم ؛ زیر پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من !
روزت مبارک …
*
*
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خدا
خوش بختی یعنی قلب مادرت بتپد …
پایان !!!
*
*
تنت قدمگاه آغاز بودنم شد !
آغوشت بهشت من است “مادر” …
*
*
مادر قسم به تو که تویی نور کردگار
یزدان تو را ز نور وفا آفریده است
نازم به آن شکوه و به آن عزت و مقام
جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است
*
*
مادرم ، قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
*
*
بدهکار مهربونی قلب یه زنم که از بچگی صدام کرده پسرم/دخترم !
*
*
مادرم را هیچوقت ندیدم که پرواز کند ؛ زیرا به پایش من را بسته بود ؛ پدرم را و همه ی زندگیش را …
*
*
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !
*
*
نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمیکند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر …
*
*
بوسه ام نثار تو مادر که نه تکرار می شوی و نه تکراری …
*
*
“میم” مهربانی و “الف”های امید
“دال” دوستی و “ر” کز رحم رسید
مادری که رحمت ایزد در اوست
شادی و مهر و عشق در بر اوست
*
*
مادرها اگه منطق داشتن مادر نمیشدند ، نمیشود با منطق انقدر عاشق بود !
*
*
بعضی وقتا دروغ خوبه !
به مادر کم طاقت باید دروغ گفت :
باید بهش بگی حالم خوبه
غذا خوبه
هوا خوبه
دلمون خوشه
وقتی مادر خوب باشه یعنی همه چیز خوبه …
*
*
به سلامتی مادر به خاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت …
*
*
دندانم شکست برای سنگریزه ای که در غذایم بود …
دردم گرفت نه برای دندانم ، برای کم شدن سوی چشم مادرم !
*
*
به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود ، دنیا را برای خود جهنم کردند !
به سلامتی مادرها …
*
*
“مادر” نوشته می شود ولی “فرشته” خوانده می شود …
*
*
به سلامتی اونایی که حاضرن سرطان بگیرن ولی یه بار دیگه دستای مادراشونو روی پیشونیشون حس کنن !
*
*
قند خون مادر بالاست ولی دلش اما همیشه شور می زند برای ما …
اشکهای مادر مروارید شده است در صدف چشمانش ، دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید !
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش …
*
*
به سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد ، اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه !
*
*
آنچه دارم همه از دولت پاینده ی توست
دیده ام نور ور از چهره ی تابنده ی توست
تا نهان در دل من مهر فزاینده ی توست
هرچه باشم دل و جانم به خدا بنده ی توست
*
*
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم تا برای همیشه در آغوش مادرم جا می گرفتم !
*
*
من به عشق در یک نگاه اعتقاد دارم چون در اولین نگاه زندگیم مادرم رو دیدم !
*
*
به سلامتی اونی که وقتی از مدرسه میومدم خونه میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰تا صلوات فرستادم تا امتحانتو ۲۰ بشی …
*
*
آدمها وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند !
وقتی که بزرگتر می شوند پول دارند ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند !
وقتی که پیر می شوند پول دارند ؛ وقت هم دارند ولی مادر ندارند !
*
*
در دنیا دو تصویر برای من زیباست ، تصویر گل و تصویر مادرم …
(بالزاک)
*
*
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک و اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمان یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه مادر داشتن
*
*
یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟
اون روز روزیه که مادرت پیشت نیست …
*
*
مادرم پیامبری بود با زنبیلی پر از معجزه …
یادم نمی رود در اولین سوزِ زمستانی ، النگویش را به بخاری تبدیل کرد …
*
*
بزرگترین درد دنیا اینه که ببینی اونی که تا دیروز درداتو میکشیده داره درد میکشه !
اون یه نفر مادره …
*
*
مهم نیست در چه سنی باشم ، هر زمان چیز جدید یاد میگیرم دلم میخواهد فریاد بزنم : مامان بیا نگاه کن !
*
*
اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میمانند مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان مادر …
*
*
رمز من و عشق ، نام زیبایت بود
جنت ، فرشی به زیر پاهایت بود
روزی که تو را شناخت ناباوری ام
افسوس که زندگیَم منهایت بود
*
*
امروز هم به روی تو بر خواستم ز خواب
ای مادر خجسته ی شب زنده دار من
ای آنکه از جوانی و شور و نشاط و شوق
یکسر کناره کردی و ماندی کنار من
با اشتیاق می شنود باز گوش جان
آهنگ گرم زمزمه ی لای لای تو
گویی که چون ترانه ی گرم فرشتگان
از عرش کردگار برآید صدای تو
آندم که راه رفتنم آموختی مرا
گفتی که جز به راه حقیقت قدم منه
دست مرا گرفتی و گفتی بهوش باش
بر دوش زیر دست زبون بار غم منه
لبخند من برای تو هنگام درد و رنج
جانبخش تر ز بوسه ی صبح سپید بود
آغوش پر محبت گرمت برای من
شور و نشاط و شادی و عشق و امید بود
از بیم آنکه روز مرا دست روزگار
روزی ز غم سیاه نسازد چو موی تو
مویت سپید گشت سرانجام ای دریغ
دیدی نبود کودک تو جز عدوی تو
امید داشتی که چون قدت کمان شود
چونان عصای دست تو را رهبری کنم
در آسمان تیره ی شبهای پیرت
چون اختران روشن بازیگری کنم
اما دریغ آنچه تو میخواستی نشد
من آنکه آرزوی تواش ساخت نیستم
من آنکه آرزوی تواش ساخت و بدان
سرمایه ی حیات تو را باخت نیستم
امروز آنکه باید شمع رهت شود
گم گشته در سیاهی شبهای تار خویش
امروز آنکه باید غم گیرد از دلت
پنهان شده درون غم بیشمار خویش
مادر مرا ببخش ، به راه تو این زمان
سر می دهم اگر سزاوار پای توست
حرف نخست را ز تو آموختم نخست
هر شعر من برای تو است و به نام توست