اس ام اس غم و اندوه جدایی؛
من آن ابرم که بارانم بود غم
من آن دردم که درمانم بود غم
می ام اشک و چراغم شعله ی آه
خوراکم خون و مهمانم بود غم
•
•
اگر دردم یکی بودی چه بودی / وگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی / ازین هر دو یکی بودی چه بودی
•
•
شب هایم بروز شده اند
دردهایم آنلاین
به مغزم کلیک که می کنم بالا نمی آید !
•
•
می خواهم نباشم
کاش سرم را بردارم و برای یک هفته
در گنجه ای بگذارم و قفل کنم!
در تاریکی یک گنجه خالی
و روی شانه هایم در جای خالی سرم چناری بکارم
و برای یک هفته در سایه اش آرام بگیرم
•
•
ﮔـﺎﻫـی ﺍﻳـﻨـﮑـﻪ ﺻـﺒـﺢ ﻫـﺎ
ﺩﻟـﺖ ﻧـﻤـﻲ ﺧـﻮﺍﺩ ﺑـﻴـﺪﺍﺭ ﺑـﺸـﻲ
ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻧـﺸـﻮﻧـﻪ ی ﺗـﻨـﺒـﻠـی ﻧـﻴـﺴـﺖ !
خسته ﺍی ﺍﺯ ﺯﻧـﺪﮔـی …!
ﻧـﻤـی ﺧـﻮﺍی ﻗـﺒـﻮﻝ ﮐـﻨـی ﮐـﻪ ﻳـﮏ ﺭﻭﺯِ ﺩﻳـﮕـﻪ ﺷـﺮﻭﻉ ﺷـﺪﻩ …
•
•
در زندگی من اتفاق هایی همیشه می افتند
حتی وقتی دستشان را میگیرم
دلت برای من نسوزد ؛
من عادت کرده ام که همیشه
دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد
•
•
دل استــ دیگر خسته میشود …
بی حوصله میشــود …
از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ
از این قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضیــح
از کلماتــــی که رابـــطه ها را به گند میکشـــد
•
•
آخرین بار ڪه من از تهِ دل خندیدم
علتش پـول نبود
انعڪاسِ جُوڪ هر روز نبود
علتش، چهرهیِ ژولیدهیِ یڪ دلقڪ,
یا زمین خوردن یڪ ڪور نبود …
من بهِ « من » خندیدم !
ڪه چو یڪ دلقڪ ِگیج
نقش یڪ خنده به صورت دارم و دلم میـــگرید …!
•
•
نمیدانم چه کسی
دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفته است
که دیگر نمی افتد !
•
•
این روزها ، تلخم
دست برداشتهام از توجهِ بی وقفه به حضور آدم ها
پرهیز میکنم از ثبتِ
وجودهایی که ماندگاری ندارند…
این روزها ، تلخ تر از همیشه
از همه ی آدمها بریده ام !
•
•
گذاشتــم به دارم بکشنــد . . .
بــی گنــاه بـــودم اما ،
حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم . . !
•
•
لعنت به این روزها !
این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تعطیلی دارند ،
هفته و ماه و سال دارند اما افسوس که روح ندارند …
•
•
خــستــہ امـ …
از صبورے خــستـــہ ام …
از فــَریــــادهایے که در گـــلویـــم خفـہ مانـد …
از اشـــــــک هایــی که قـاه قـاه خنــــده شـב …
و از حــــرف هایے که زنـــده بہ گـــور گــَشت در گــورستاטּِ دلـــــم
آســــاטּ نیست در پــَس خـــنـده هاے مصــنوعے گریــہ هاے دلت را ،
در بــی پنـــاهیت در پشت هـــــزاراטּ دروغ پنهـــاטּ کنے …
ایــــטּ روزهــا معنے را از زنـدگـــے حذف کــرבه امـ …
بدون تو برایـــم فرق نمــےکــُنـد روزهایـــم را چگونــہ قربانـے کنمـ
•
•
کاش زندگی من هم
مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .
•
•
سخت است اتفاقی را انتظار بکشی
که خودت هم بدانی در راه نیست !
•
•
خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند
کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم
•
•
خسته اونــے نیســتــ ڪہ خـوابــیــده
اونـــیـــه ڪہ نـمـیـتـونـه بـخــوابــه . . .!
•
•
زنـدگــی انـگــار تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد … !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی …
خـیــالـت راحـت !
خـسـتـگــی ِ مــن بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود …
•
•
دیگر حوصله ای نمانده است!
راستی ، مگر حوصله هم جزء آن چیزهایی بود
که تو آورده بودی که موقع رفتنت همه اش را بردی ؟
•
•
کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت به ما که رسید قلم افتاد…
دیگر هیچ ننوشت خط تیره گذاشت و گفت: تو باش اسیر سرنوشت…
•
•
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!
ولی از آن بهتر داشتن آدمهاییست که وقتی حالت را میپرسند؛
بتوانی بگویی: خوب نیستم…!
•
•
به آیینه نگاه میکنم …
لبخند میزنم …
لبخند نمیزند …
•
•
خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم !
هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟
گاهی میتوان کنارِ یک پنجره سیگار به دست و منتظر “پوسید” …
•
•
دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست
جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو . . .