اس ام اس سیگار؛
دنیا عجیب است
آدمها رنگارنگ ، دود سیگارها یکرنگ!
.
.
سنگین کام میگیری مرد. . . !
گم کردن خاطره هایی که پی اش میگردی تقصیر ریه های تو نیست . . . !
دود کن کسانی که باعث سنگینی کام سیگارت شدند . . . !
آنها لیاقت آن خاطرات را ندارند . . . !
.
.
.
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺩﺭﺩ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯﻫﻢ ؛ ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ !
.
.
.
پدرم می گفت
گستاخانه از زندگی لذت ببر
زندگی می گذرد
هر چند
سخت . . .
.
.
.
اما
نمی دانست
بی سیگـــــار
اصلا نمی گذرد
حتی ســــــخت . . .
.
.
.
دلم سیگار می خواهد ولی نه برای کشیدن
برای داغ کردن دستی که خوبی میکند !
.
.
.
دیروز دست هایش میان دست هایم بود امروز عکسش و فردا سیگار !
.
.
.
سیگار امروز هم
به علامت همدری با من خیال خاموش شدن ندارد
همچنان میسوزد!
.
.
.
سیگار بهانه است ، درد میکشیم !
.
.
.
دلشکسته بودم . . .
کنار پنجره سیگار میکشیدم . . .
خسته بودم . . .
آنقدر خسته که یادم رفت بعداز آخرین پک
سیگارم را پایین پرت کنم نه خودم را . . .
.
.
.
این سیگار که در دست من است ، می سوزد و صدایش در نمی آید ؛ درست مثل خود من در دست خاطرات تو !
.
.
.
” سیگار ” بهانه ست . . .
” درد ” میکشیم . . .
.
.
.
وقتی نفهمی
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
کی سیگارت را روشن کردی
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
و کی کشیدی
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
و کی خاموشش کردی
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
یعنی یک جای کار می لنگد بدجــــور . . .
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
.
.
.
خاموش شدی در من ، درست مثل سیگاری نیمه که پرت کرده باشند میان جوی !
.
.
.
سیگارم را بیرون میکشم . . .
نه برای اینکه کسی از دودش آزرده نشود !
برای اینکه نمیخواهم نمیخواهم
کسی در غم و دود سیگارم شریک شود . . .
.
.
.
سیگار را باهیچ چیز عوض نمیکنم
برگرد ، ثابت کن دروغ میگویم !
.
.
.
اینگونه تجویز کرد زندگی . . .
صبح ، تلخیِ قهوه و سیگار
ظهر ، شوریِ اشک و سیگار
شب ، قرصهای خواب و سیگار
تفریح همیشگییَت هم ، مرور خاطرات بی تکرار
پایان نسخه را مُهر زد بنام مُردگی !
.
.
.
سیگارهای تلخ مرا به خوابهای شیرین بردند
کاش می توانستم خوابهایم را به تصویر بکشم !
.
.
.
طعم تلخ سیگارو دوست دارم
تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما
تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم
تلخ مثل نبودنت . . . !
.
.
.
ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺳﻴﮕﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻳﺰﻡ . . .
ﺷﺎﻳﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭستت ﺩﺍﺷﺘﻢ !
.
.
.
وای از روزی که شریک خاطره هایت یک شماره خاموش باشد و یک سیگار روشن !
.
.
.
تو میگفتی ” یک نخ روشن کن دوتایی بکشیم ”
از وقتی رفتی به یادت تمام سیگار ها را نصفه میکشم !
.
.
.
نمیدانم من بازیچه دست سیگارم یا او بازیچه دست من !
مهم نیست چون این بازی برنده ندارد چون هر دو میبازیم عمر را . . .
.
.
.
نمیدانم جنس سیــگارم خوب نیست یا جنس خاطـــراتی که با تــو دارم !
آخه بد جــوری میــسوزد دلــم !
.
.
.
ترسم ازشبیست که بیدارشوم ، خاطراتت هجوم بیاورند و پاکت سیگارم خالی باشد . . . !
.
.
.
سه گروه سیگاری داریم !
عاشق . . .
غمگین . . .
دیوانه . . .
اما تفکیک اینها برای ذهن کوچک این ملت جوگیر سنگین است و در این مورد همه را به یک چشم میبینند !
.
.
.
پنجشنبه شب ، پنج نخ پشت هم سیگار میکشم ، به یاد پنج عزیز از دست رفته ام فاتحه ای میخوانم و آه میکشم . . .
روحم ، احساسم ، قلبم ، اعتمادم ، باورم . . .
.
.
.
سیگارهای تلخ مرا به خوابهای شیرین بردند
کاش می توانستم خوابهایم را به تصویر بکشم !
.
.
.
دلم سیگار می خواهد ولی نه برای کشیدن
برای داغ کردن دستی که خوبی میکند !
.
.
.
از وقتی رفته ای ، در خانه هرج و مرج شده
سیگارهایم به گلدان های مظلوم شمعدانی زور میگویند !
.
.
.
وای از روزی که شریک خاطره هایت یک شماره خاموش باشد و یک سیگار روشن !
.
.
.
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺩﺭﺩ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯﻫﻢ ؛ ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ !
.
.
.
شعرهایم مثل خاکستر سیگار می سوزند تا تو را بسازند !
.
.
.
قهوه ى درون فنجانم فردا را نشانم میدهد
خطوط زیر چشمم دیروز را
و حلقه هاى سیگارم رویایى ترین لحظات امروزم را …
.
.
.
ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺑﮑﺶ ﺗﺎ ﺳﺘﺎره اﯼ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ !
.
.
.
دیروز دست هایش میان دست هایم بود امروز عکسش و فردا سیگار !
.
.
.
نمیدانم من بازیچه دست سیگارم یا او بازیچه دست من !
مهم نیست چون این بازی برنده ندارد چون هر دو میبازیم عمر را …
.
.
.
دود سیگار با یه روح بیمار
عکس دونفره ی ما روی دیوار
دو سه روزه بیکار
توی خونه بیدار
اشکایی که میچکه روی گیتار !
.
.
.
همیشه می گویی ترک کن این سیگارهای لعنتی را
به تو قول می دهم که به زودی ترک کنم این خودِ لعنتی را !
.
.
.
ساکت و خیره به عکست
بوی سوختنی می آید !!!
به خودم می آیم ، لعنتـــــــــــــی …
آخرین سیگار هم ته گرفت !
.
.
.
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ
ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ
.
.
.
کاش روزهای زندگیم کوتاه بود
به تعداد نخهای یک پاکت سیگار
کم است میدانم اما با عشق تو دود میشدند و بر باد می رفتند !
.
.
.
و ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻣﺜﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺮﻓﯽ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﮐﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ !
.
.
.
و مرگ مُردن نیست و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست
من مردگان بیشماری را دیده ام که راه میرفتند ، حرف میزدند ، سیگار میکشیدند !!!
.
.
.
بعضیا تو زندگیه آدم هستن که هرچقدر اذیتت کنن ، هرچقدر ناراحتت کنن باز آدم یادش میره و دلت واسشون تنگ میشه و حتی سیگارم نمیتونه جاشونو پر کنه !
.
.
.
خیلی حالش خراب بود
از زمین و زمان بریده بود
مدام سیگار میکشید
رفتم تو زندگیش
خیلی طول نکشید که حالش خوب شد
تشکر کرد و رفت تو زندگی یکی دیگه !
حالا من سالهاست که مدام سیگار میکشم !
.
.
.
یادش بخیر که گشتم با تو شبی هم آغوش
زنگ صدای قلبت قرنیست مانده در گوش
اکنون من و سراب و سیگار نیمه خاموش
حرفی دگر نمانده ، یادم تو را فراموش …
.
.
.
خاموش شدی در من ، درست مثل سیگاری نیمه که پرت کرده باشند میان جوی !
.
.
.
این سیگار که در دست من است ، می سوزد و صدایش در نمی آید ؛ درست مثل خود من در دست خاطرات تو !
.
.
.
سیگار را باهیچ چیز عوض نمیکنم
برگرد ، ثابت کن دروغ میگویم !
.
.
.
سیگار بهانه است ، درد میکشیم !
.
.
.
بی سیگار که می شوم
اندکی ! فقط اندکی پول خرج می کنم و دوباره سیگار دارم . . .
اما جوانی ام ، کوه غرورم را خرج کرده ام ، هنوز تو را ندارم . . .
.
.
سلامتی سه یار :
تنهایی
شب
سیگار . . .
.
.
چه روانشناس خوبی است ؛ سیگار !
از تو که عصبانی ام !
آرام ، آرام ، آرامم می کند . . .
.
.
این آخرین پاکت بود
سیگاری نمانده برای کشیدن
تو بمان ، من منّت تو را ” می کشم ”
و تو بودنت را ” بکش ”
به رخ واژه هایم . . .
.
.
.
امشب سیگارم روشن تر است . . .
چون کامهای سنگین تره من این سیگار را داغ کرده است . . .
حسرت یک لحظه نکشیدن سیگار بعد از رفتنت در دلم مانده . . .
.
.
سخت است ؛
در افکار شلوغ بودن . . .
در سردی نگاه ها بودن . . .
در خیابان غم بودن . . .
در رویا تنها بودن . . .
و چه خوب آرامت میکند یک ” پک سیگار ”
.
.
چه بارانی . . .
اماچه فایده !
تو اینجا نیستی و باران بی تو ؛ یعنی سوزاندن تن سیگار
.
.
شبیه کسی شده ام که پشت دود سیگارش با خود می گوید :
باید ترک کنم !
سیگار را ،
خانه را ،
زندگی را ،
و باز پُکی دیگر می زند . . .
.
.
تنها نشستهای
چای مینوشی و بغض می کنی !
سیگار پشت سیگار . . .
هیچ کس تو را به یاد نمیآورد !
این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی ؛
و تو حتی آرزوی یکی نبودی !
.
.
هر کس یک جور زندگی کردن رو دوست داره !
من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم ، با کبریتم سیگار روشن کنم و دودش رو تماشا کنم . . .
نه ناراحتم !
نه افسرده !
فقط چیزه جذابی اون بیرون وجود نداره ، همین . . .
.
.
هیچ قطاری از این اتاق نمی گذرد !
من اینجا نشسته ام و با همین سیگار
قطار می آفرینم ! نمی شنوی !؟
سرم دارد سوت می کشد . . .
.
.
دلت که برای من تنگ شد بیا سراغ زیر سیگاریم . . .
کنار قبرستان خاطرات من بشین ، فاتحه بخوان و اشک بریز . . .
من از تو درگذشتم !
.
.
من و سیگار درد مشترکیم !
از هر دویمان . . .
کسی خوب کام گرفت و بعد زیر پا له کرد . . .
درست زمانی که به آخر رسیدیم . . . !
.
.
ای کاش بودی و میدیدی بعدتو ، تلخی طعم سیگارم را به شیرینی طعم آغوش دیگری ترجیح دادم
.
.
یک پاکت سیگار . . .
شراب به مقدار لازم . . .
یه دلِ پر . . .
اینجا شروع ماجراست ، انتهایش را خدا هم نمیداند !
(کفشدوزک)