جملات و استاتوس خنده دار فک و فامیل؛
یه بنده خدایی گیر داده بود ، رو مخ بود شدید ول کن هم نبود لامصب !
منم بهش گفتم میزنم تو سرت صدا بز بدیااااااا
بابام صدامو شنید زارت برگشت جلوی ملت گفت : خوو یکی هم پیدا میشه تو رو بزنه که صدا سگ بدی !!!!!
موندم وقتی داشتن شانس پخش میکردن من چه غلطی میکردم و کجا بودم ؟!
.
.
.
اوج استفاده مامانم از گوشیش اینه که زنگ بخوره صداشو نشنوه جواب نده !
.
.
.
چن وخ پیش به پسر عموم گفتم واسم ایمیل بساز رمزشم واسم بفرست… گفت باشه…
آدرس ایمیلمو فرستاد گفتم پس رمزش کو ؟؟؟
گفت واست ایمیل کردم.
من قضاوت رو به کارشناسا واگذار میکنم !
.
.
.
ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪ ۵ﺳﺎﻟﻪ ﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﮔﻮﺷﯽ ۱ﺗﻮﻣﻨﯽ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺗﻮ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ !
ﻣﯿﮕﻢ ﭼﺮﺍ ﮔﻮﺷﯿﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ ﺍﻭﻧﺠﺎ ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺗﺎ ﻣﺎهیا ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎناشون ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻦ !
.
.
.
با ناراحتی یه گوشه نشستم بابام اومده میگه چیه ناراحتی ؟ میگم پول ندارم ، حوصلم سر رفته ، داغونم !
دست کرد جیبش ۲تا تراول ۵۰تومنی بهم داده میگه برو یه کم خوش بگذرون !
نمیدونم چی شد که یهو دیدم وسط حالم بابام داره با لقد میزنه میگه لندهور آخه حال جای خوابیدنه ؟؟؟
واقعا فرق بین بابای رویایی و بابای واقعیمو فهمیدم.
.
.
.
به مامانم میگم اگه منو بدزدن چی کار میکنی ؟
میگه کاری نمیکنم چون مطمئنم برمیگردوننت !!!
.
.
.
دیشب ساعت ۳شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده میگه : پسرم پسرم !!!
من : هوووم ؟؟؟
بابام : بابا بیداری ؟
من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم.
بابام : زهرمار مگه من باهات شوخی دارم ؟
من : پدر من خو ساعت ۳ بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟ بترس از روز رستاخیز ، بترس از آتش دوزخ !
بابام : بابا خوابم نمیبره بیا با هم شطرنج بازی کنیم !
من : ای خدااااااااااا
حالا داشتیم بازی میکردیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد…
من : بابا اون سربازه مازراتی نیست که اینجور میرونیش ؟!
بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگترت رو داشته باش ، پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول ؛ کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم !!!
.
.
.
عاقا ما یه حوله داریم تو خونمون اسمشو گذاشتیم حوله ی مهمون !!!
هرکی از فک و فامیلا میاد خونمون و میخواد بره حموم حوله یادش رفته بیاره و ازمون درخواست حوله تمییز میکنه با این جواب مامانم مواجه میشه : به جونه علیرضا شما اولین نفری هستی که داری از این حوله استفاده میکنی !!!
فک کنم تا حالا به صد نفر همینو گفته …
خداییش میبینین من چقد عزیزم ؟؟؟
.
.
.
دیشب دور هم جمع بودیم داشیم بیست سوالی بازی میکردیم ، نوبت داداشم شد قبلشم بهش گفته بودم جوابت میشه علیرضا …
داداشم : حیوونه ؟
من : ۰_o
بابام : آره آره شبی گوسفنده !
من ۰_O : پدر من کجاش گوسفنده ؟ چرا مسخره بازی درمیاری ؟
داداشم : خخخ خب چشماش بزرگه ؟
همه با خنده : آره !!!!!
داداشم : گاومیش رحمته ؟
همه باهم : هار هار هار… بابام : آفلین آفلین نزدیک شدی !
من : ۰_o
داداشم : خوجگله ؟؟؟
مامانم : آره قربون بچم برم !
داداشم : پس گوسفنده ؟!
بابام : درسته !
من : پدر من کجاش درسته ؟ بازی رو خراب نکن !
داداشم : آقاجون یکم راهنمایی کنید …
بابام : موهاش خیلی بزرگ بشه فرفری میشه !
داداشم : آخ جون ببعی ؟
من : بابا من که موهام لخت صافه ؟؟؟!
بابام : اول اسمش ع هستش …
داداشم : عنتر ؟
بابام : نزدیک شدی …
داداشم : کرم آسکاریس ؟
بابام : آفرین نزدیک شدی !
داداشم : کنه ؟
بابام : وقتی پول میخواد کنه میشه !
من : ۰_o
داداشم : علیرضا ؟
همه با هم : آفلین آفلین …
داداشم : مچکرم مچکرم !
به جان خودم من به سازمان حقوق حیوانات بی سرپرست شکایت میکنم !
.
.
.
با خواهرم دعوام شد در حد جنگ ستارگان
یه چنگ انداختم تو صورتش یهو به مامانم گفت : این وحشیو از کجا آوردید ؟
مامانم گفت : اون پرورشگاهِ که تورو آوردیم ، یه باغوحش بغلش بود داداشتو از اونجا آوردیم …
یعنی از حالت جامد به بخار تبدیلمون کرد !!!
.
.
.
مامانم گفت توی دفترچه های تلفنش بگردم دنبال شماره ی تلفن خانوم دکتر صمدی ! بعد از دو ساعت تلاش هرچی بهش میگم همچین اسمی نیست میگه چشماتو باز کن مگه میشه نباشه ؟ هیچی دیگه الان همه دفترچه هارو دادم به خودش ، حالا پیداش کرده میگه : ایناها دیگه کوری نمیبینی ؟؟؟ اینم شماره ی خانوم دکتر فرامرزی !!!
اگه فردا یکیو دیدین سر چهارراه میرداماد نشسته داره با قاشق روی قابلمه می کوبه و مردم براش پول میریزن بهش سلام کنین ، اون منم !
.
.
.
به مامانم میگه دشمنت کیه تا بزنم چشاشو درارم واست !
میگه : دشمنی بالاتر از اولاد نیست / شاخ گاوی بدتر از عروس نیست !!!
هیچی دیگه همینجور خودم و عروس نداشتشو شست انداخت رو بند رخت …
.
.
.
به بابام میگم : بابا نوشابه خریدی برام ؟
میگه : پوکیه عقل که داری میخوای پوکیه استخونم بگیری ؟؟؟
من
مهر پدری
نوشابه خانواده
و دیگر هیچ …
.
.
.
بابام : پسرم اون چهارتا سیم که آویزونه رو میبینی ؟
من : آره !
بابام : خب دوتاشو بردار.
من : برداشتم !
بابام : چیزی حس نمیکنی ؟
من : نه !
بابام : حالت خوبه ؟
من : آره !
بابام : خب پس به اون دوتای دیگه اصلا دس نزن چون برق داره !
“منو بابام موقع تعمیر برق خونه”
.
.
.
ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴتﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ، ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺴﻪ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺗﺮﮐﯿﺪﯼ ! ﺍﺯ ﻫﯿﮑﻞ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯽ !
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻭ ﺑﺰﺍﺭ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﭽﺮﻩ ، ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﺩﺍﺭﯼ ؟؟؟
ﺁخه ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ، ﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﻡ ﺷﻤﺎ ﺍﺯﻡ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﯽ کیو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ؟؟؟
.
.
.
همکار بابام اومده خونمون میگه ماشالله پسرتون چه بزرگ شده چند سالشه ؟
بابام میگه : نمیدونم خیلی وقته داریمش !
.
.
.
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺳﮓ ﺩﺍﺷﺘﻦ ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻭﺍﻕ ﻭﺍﻕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﺳﮕﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻣﯿﺎﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﺳﮕﺶ !
خلاصه ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ و ﯾﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻩ !
.
.
.
به بابام میگم عروسی دایی کراوات بزنم یا پاپیون ؟
برگشته میگه : زنگوله بنداز موقع برگشت دیگه گمت نکنیم دنبالتم نگردیم !
.
.
.
تو آشپزخونه بودم اومدم در کابینتو باز کنم ، درشم شل بود یادم نبود یهو از جا کنده شد افتاد رو پام ، یعنی قلم شد… یعنی آشپزخونه رو گذاشتم رو سرم !
یهو بابام اومد گفت واااااای چی شد ؟؟؟ ای بابا ببین چی شد ؟! نگاه کن !!!
مامانم : چیه ؟ چیزی نشده بابا ؟!!!
بابام : کجا چیزی نشده خانوم دره کابینت از جا درومده !!!
من : ۰_o
خلاصه به دوتا پرورشگاه سر زدم گفتن قیافت خیلی آشناس !
.
.
.
چند وقت پیش مامانم داشت مرغ پاک میکرد بهش میگم چرا انقد این مرغه چربی داره ؟
میگه مرغای ماده معمولا اینجورین !
دیوار واسمون نمونده بود دیگه. خدا این شادیارو از ما نگیره.
.
.
.
به گودزیلامون میگم پاکت تخمه رو بذار اینور با هم بخوریم
یه دونه بهم داده میگه اینو بخور بقیه شم همین مزه ست !
.
.
.
امروز به شوخی به مادرم گفتم عَبروهامو بردارم تعجب می کنی ؟
میگه : تو دیگه حامله ام بشی من تعجب نمی کنم !
تصویر ذهنیش از من خیلی خرابه …
.
.
.
مامانم از تو اتاقم یه پاکت سیگار پیدا کرده اومده بهم میگه خاک بر سرت کنن معتاد بی مصرف ! میدونی به بابات بگم آتیشت میزنه ؟ پاشو فعلا راه پله رو بشور ببینم از این به بعد هر کاری بهت میگم میکنی وگرنه به بابات میگم !!!
یعنی علنن داره ازم باج میگیره !
.
.
.
شدید گلو درد دارم اونوقت به مامانم میگم : مامان ! خامه میتونم بخورم یا واسم خوب نیست ؟
میگه : نه اصلا خوب نیست ولی بخور تا خراب نشده !
(کفشدوزک)