شعر های عاشقانه جدید
شعر های عاشقانه جدید

مجموعه شعر های زیبای عاشقانه

شعر و متن عاشقانه؛

در آستانه ی فصلی به نام دلتنگی
عبور میکنم از ازدحام دلتنگی
بیا تا بسرایم برایت از ته دل
فرازی از غزل ناتمام دلتنگی
تصدق سر آن چهره گشاده ی تو
اگر که عالم من شد بکام دلتنگی
نگو که همسفر غصه ها چرا شده ام
که همدم اند لب من و جام دلتنگی
تمام عمر صبورانه جستجو کردم
نبود جای خوشی در مرام دلتنگی
خدا کند که نیفتد گذار بودن تو
شبی ، دمی ، نفسی هم به دام دلتنگی
تو در سپیده ی فردا به یاد من هم باش
که آفتاب من آمد به بام دلتنگی !
.

.

.
ناز کن تا روز و شب غرق تمنایت شوم
تا قیامت شاعر چشمان زیبایت شوم
از ازل زیباترین تصویر دنیا بوده ای
کاش میشد تا ابد محو تماشایت شوم
دوست دارم لحظه ای که دل به دریا می زنم
قایقم را بشکنی تا غرق دریایت شوم !
.

.

.
عشق ما ای عشق بی همتای ما
عالم اندیشه و غوغای ما
هر کجا رفتیم دل یاد تو کرد
ای اسیرت روز ما ، شبهای ما
جز تو چیز دیگری دیدن خطاست
ای منور از رخت رویای ما
با تو بودن را تمنا می کند
کوه ما ، مهتاب ما ، دریای ما
بی تو هیچیم و ز هیچم کمتریم
با تو با پهناست هر پهنای ما
مست کردی و شکستی بعد از آن
جام ما ، مینای ما ، صهبای ما
هر ادایت را خریداریم ما
ای شه ما ، دلبر و مولای ما
سر سپردن آرزو دارد مدام
اخگرا این عشق بی پروای ما
.

.

.
با بال شکسته ای پریدن سخت است
عشق است و بلا ، ره رسیدن سخت است
ای آنکه شدم واله و شیدای رخت
عاشق شدن و تو را ندیدن سخت است
وقتی تو نباشی به خدا مردن به
دور از تو نفس نیز کشیدن سخت است
اندر سر خود هزار تا نقشه وصل
عاشق شدن اما نرسیدن سخت است
بر روی لبت صد گل رنگین بنشسته
یک غنچه از این باغ نچیدن سخت است
عاشق نشدی تا که بدانی حالم
جای نفس هی آه و دمیدن سخت است
.

.

.
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ، ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی ، وی روی تو بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد سعدی
کو را در انتظارت خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری !
.

.

.
کس نشد پیدا که در بزمت مرا یاد آورد
مشت خاکم را مگر در درگهت باد آورد
یک رفیق دستگیری در جهان پیدا نشد
تا به پای قصر شیرین نعش فرهاد آورد
در دل خوبان نمی بخشد اثر آیا چرا
سنگ را آه و فغان من به فریاد آورد
آرزوی مرغ دل زین شیوه حیرانم که چیست
تیر خون آلود خود را نزد صیاد آورد
کیست تا از روی غمخواری در این دشت جنون
بهر دست و پای من زنجیر فولاد آورد
عشقری از روی علم و فن نمیسازد غزل
اینقدر مضمون نو طبع خداداد آورد
.

.

.
می رود ارابه ی فرسوده ای لنگان
می کشد ارابه را اسبی نحیف و مردنی در شب
آن طرف ، شهری غبارآلود
پشت گاری سطلی آویزان ، پر از خالی
خفته گاریچی ، مگس ها این ور و آن ور
پشت گاری جمله ای : “بر چشم بد لعنت”

.

.

.

ﻏﻨﭽﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﺮﯾﺴﺖ
غنچه ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻧﺪﺍنست ﺍﯾﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﺯ ﭼﯿﺴﺖ !
ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻏﻨﭽﻪ ﺑﻪ ﮔﻞ ﺷﺪ ﺗﺒﺪﯾﻞ
ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺑﺎﻍ ﻓﺰﻭﻥ ﺗﺮ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺑﺮ ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﯾﮏ ﯾﮏ ﻫﻤﻪ ﮔﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﯿﺪ
ﺑﺎﻍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ
ﺑﺎﻍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺪﻥ ﮔﻞ ؟
ﮔﻔﺖ : ﭘﮋﻣﺮﺩﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﭽﯿﻨﻢ ﮔﻞ ﺭﺍ
ﭼﻪ ﺑﻪ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻠﺪﺍﻥ ، ﺩﮔﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﻨﺪ ، ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﯿﺎﻩ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﺎﻗﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺑﺎﻍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ
ﻏﻨﭽﻪ ﮔﺮ ﮔﻞ ﺑﺸﻮﺩ ، ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺭﺳﻢ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻋﻤﺮ ﻭﻟﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺑﺎﯾﺪ ﺯیست !
.

.

.
خانه ام وقتی که میایی تمامش مال تو
هرچه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو
صد دو بیتی ، صد غزل و حتی یک بغل
شعرهای خوب نیمایی تمامش مال تو
ضرب و آهنگ غزلهایم صدای پای توست
این صدای پای رویایی تمامش مال تو
وسعت آرام اقیانوس آرام دلم
ای پری خوب دریایی ، تمامش مال تو
خوب یادم هست گفتی عشق یک بخش است
بخش کردم عشق یک بخشی تمامش مال تو
عشق من عشق زمینی نیست باور کن عزیز
عشقم این عشق اهورایی تمامش مال تو
باز هم بیت بد پایان شعرم مال من
بیت های خوب بالایی تمامش مال تو !
.

.

.
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن
سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد ؟
و بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن ؟
لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه
چه امیدی که پی باد به راه افتادن ؟
آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است :
پنجه بر خالی و در حسرت ماه افتادن
با دلی پاک ، دلی مثل پر قو سخت است
سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن
من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل
قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن
عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن
.

.

.
نه به دِیر همدمم شد ، نه به کعبه همنشینم
عجبی نباشد از من که بری ز کفر و دینم
تو و کوچه سلامت ، من و جاده ملامت
که به عالم مشیت تو چنان و من چنینم
نه تو من شوی نه من تو ، به همین همیشه شادم
که به کارگاه هستی تو همان و من همینم
ز سجود خاک پایش به سرم چه ها نیامد
قلم قضا ندانم چه نوشته بر جبینم
چه کنم اگر نگردم پی صاحبان خرمن ؟
که فقیر خانه بر دوش و گدای خوشه چینم
رخ دوست را ندیدم دم رفتن ای دریغا
که به روی او نیفتاد ، نگاه واپسینم
تو و زلف مشک بارت ، من و چشم اشکبارم
تو و لعل آبدارت ، من و کام آتشینم
کسی از سخن شناسان به لبِ گهرفشانت
نشنید گفته من که نگفت آفرینم
من و دیده برگرفتن به کدام دل فروغی
که میسّرم نگردد که فروغ او نبینم !
“فروغی بسطامی”
.

.

.
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
تو از کی عاشقی ؟ این پرسش آیینه بود از من !
خودش از گریه ام فهمید مدت هاست ، مدت هاست
به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق
اگر آه تو در آیینه پیدا نیست عیب از ماست
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل
تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی برای مرگ باشد ، زندگی زیباست !

.

.

متن غمگین عاشقانه بخواب ، آرام بخواب . . .

رفتی . . .
حالا به کی بگویم دلم برایت تنگ است بی وفایم ؟
به کی بگویم دلم هوای آن سینه ی پهن مردانه ات را کرده ؟!
تو باید می بودی . . .
باید می بودی و دستان مرا می گرفتی و من در حصار بازوانت غرق در عطر تنت می شدم .
نه اینکه . . .
نه اینکه با رخت سیاه و قلبی مالامال از درد بیایم . . .
بر سر مزارت . . .
دست بکشم . . .
و بگویم . . .
” عزیزکم یادت در این دل دیوانه همیشه بی قراری می کند ”

میدانی . . .
میدانی چشمان یارت بارانیست ؟!
میدانی از تو فقط قدم زدن در کوچه پس کوچه های خاطراتم یادگاری مانده ؟
دیگر بعد از تو این دل دیوانه ی سرد و متروکه . . .
یادت باشد . . .
یادت باشد همه ی زندگی من نگاه اسمانی تو بود . . .
یادت باشد رفتی و بستی روی من آن نگاه اسمانی ات را . . .
اینجا می نشینم . . .
اینجا کنار این خانه ی ابدیت می شینم و می گریم . . .
دیگر نگران هق هق شبانه ی من نباش . . .
بخواب . . .آرام بخواب . . .
آرام آرام

(کفشدوزک)

همچنین ببینید

شهریار

عاشقانه هایی زیبا از شهریار

( اشعار عاشقانه شهریار ) عاشقانه هایی زیبا از شهریار شنیده ام که به شاهان …