عشق های امــروزی
بی نام
قابل انتقال به غیر
و معاف از احساس میباشند . . .
.
.
.
با تمام احترامی که برا “شما” قایلم اما “تو” رو دوست دارم . . . !
.
.
.
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم / اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم / یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را / بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم . . .
.
.
.
امشب قرص هایم آلزایمر گرفتند ، یادشان رفته که خواب اورند نه یاد آور . . .
.
.
.
چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟
مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟ منم بگم دیوونشم . . .
.
.
.
باور کن ، “من” تنهاترین ضمیر دنیاست و “او” خوشبخت ترین ضمیر دنیا !
چون “تو” را دارد
.
.
.
گناه شکستن روزه های امسال هم
پای تو … این رمضان
هر روز باید ، غم تو را ”بخورم” . . .
.
.
.
جزئیات ِ چشمهایت
کلیات ِ زندگی ِ من است . . . !
.
.
.
خوشبختی یعنی
در خاطر کسی ماندگاری که لحظه های نبودنت را با تمام دنیا معامله نمیکند . . .
.
.
.
جلوی کوه داد بزنی “محبت” بر میگردد “محبت” !
تو از سنگم کمتری ؟
.
.
.
ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﺍﻭ ﻧﻤﮏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﮑﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﺣﺎﻝ، ﺍﻭ ﻫﺴﺖ ﻻﯾﻖِ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﻻﯾﻖِ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﭘَﺴﺖ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻣِﯽ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ
ﺯﯾﺮﺳﯿﮕﺎﺭﯾﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟!
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ، ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺷﮑﺴﺖ!
ﭘُﺮ ﺯِ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ.. ﺭﺍﺳﺘﯽ
ﻋﮑﺴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟؟
ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ . . .
.
.
.
نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنم
و نه به فرداهایی که “شاید” بیایی …
می خواهم امروز را زندگی کنم
خواستی باش ، نخواستی نباش
.
.
.
عشق ِ ما
شبیه عکسیست
که دست عکاس ، بر اثر یک “اشتباه” می لرزد
و عکس برای همیشه
تار می افتد !
.
.
.
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست . . .
.
.
.
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم !
.
.
.
لاف می زدم که فراموشت خواهم کرد !
کجایی که ببینی این روزها توبه ی من از گرگ ها هم مرگ تر است …
.
.
.
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو …
یک دست که قفل شود در دست من
.
.
.
برای کشتن کسی که توی دلت زندست باید روزی هزار بار بمیری….
.
.
.
بـــرای یک ماه
نبودنــــت را سکوت می کنــم
سحر با یک عکس
افطار با یک خاطره . . .
.
.
.
مـردنَــم را آرزوستــــ اگـــر آرامگــاه ِ ابـَـدی آغــوش ِ تــو بـاشــد . . .
.
.
.
چه کسی برای عشق ما شعر اتل متل خواند !
که پایت را به این راحتی از زندگیم ورچیدی ؟
.
.
.
سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام میکند
شب ها شاعر…
.
.
.
شب
آغازِ داستانِ غم انگیزی ست
که پایان اَش
ارتباطِ مستقیمی
با چشمانِ “تو” دارد،
لطفا
زودتر
بیدار شو !
.
.
.
چه داستان غریبی ست داستان زندگی!
دستی که داس را برداشت همان دستیست که گندم را کاشته بود . . .
.
.
.
می گویند:
خوش به حالت!
از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی…!
نمی دانند بعضی دردها
کمر خم می کنند، نه ابرو…!
.
.
.
آنقدر زیبا عاشق شده ای که آدم لذت میبرد… از این همه خیانت . . .
.
.
.
آهای مردم
عاشقش نشوید
به اندازه هممه تان عاشقی کردم برایش . . .
.
.
.
دلم را
به روی عالم و آدم بسته ام
مگر ” دلبستگی ” همین نیست؟
.
.
.
یه مرتبه اى از عشق هست که دو طرف
در اون هزینه هایى که به خاطر هم پرداخت کردنُ یکى یکى میشمارن
بعد از این مرحله دیگه هیچ چیز مثل سابق نمیشه . . .
(زمزار)