(شعر و دلنوشته غمگین)
چه غم گر اشک حسرت ساخت ویران خانه ی ما را…(نیاز کرمانی)
چه غم گر اشک حسرت ساخت ویران خانه ی ما را
که عشق آباد سازد عاقبت ویرانه ی ما را
اگر کوشد به آزار دلم دمسردی گردون
شرار آه ، گرمی می دهد کاشانه ی ما را
ز یاران دور و دلتنگم ، از صهبای یکرنگی
فدایت ساقیا لبریز کن پیمانه ی ما را
نه بینی از جهان بیگانگی تا آشنا کردی
بدرد غم ، دلِ از خویشتن بیگانه ی ما را
بر افروزیم هر شب خلوت جان را به نور می
فروغ جام روشن می کند میخانه ی ما را
نگاهم با نگاهش گفت اسرار درون ورنه
که می داد آگهی از حال ما جانانه ی ما را
من از افسون چشمی تیره روزم وین عجب نبود
اگر شیرین سراید مرغ شب افسانه ی ما را
نیاز آوای مشفق در دلم شوری فکند امشب
نمی پرسد کسی حال دل دیوانه ی ما را
سعید (نیاز کرمانی)