(اشعار و دلنوشته های عاشقانه)
تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدن ها … (رهی معیری)
تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدن ها
من و چون غنچه از دست تو، پیراهن دریدن ها
تو و چون بخت سرکش از من مسکین رمیدن ها
من و چون اشک حسرت در پیت هر سو دویدن ها
من و از طعنه ی هر خار ، چون بلبل فغان کردن
تو و در دامن اغیار ، چون گل آرمیدن ها
من و پیوند مهر از جان بریدن در هوای تو
تو و از مهربانان، رشته ی الفت بریدن ها
من و همچون غبار از ناتوانی، ره نشین گشتن
تو و همچون صبا، بر خاک من دامن کشیدن ها
به من بفروش ناز ای تازه گل، چندانکه می خواهی
که تا جان و دلی دارم، من و نازت خریدن ها
اگر غیر از حدیث یار و جز دیدار او باشد
چه حاصل جز ندامت، از شنیدن ها و دیدن ها
رهی آخر ز غوغای رقیبان رفتم از کویش
من و بار دگر از دور آن دزدیده دیدن ها
(رهی معیری)