(اشعار و ابیات عاشقانه و رمانتیک)
کَی بُوَد کَی رو به خاکِ آستان آرم تو را
نقدِ دل با تحفهی جان ارمغان آرم تو را
قوّتِ پروازم ای صیّاد چون سوی تو نیست
آنقَدَر نالم که سوی آشیان آرم تو را
چند غافل باشی از حال دلم، دل را کنون
از تو آرم در فغان تا در فغان آرم تو را
گر نیارم گل ز باغ آوردت ای مرغ قفس
چون روم آنجا به یاد باغبان آرم تو را
رخصتِ حرفی بده ای بد گمان امشب مگر
گویمات یک حرف و بیرون از گمان آرم تو را
نالم اینک از تو، نالی چند تو از جان دلا
تو به جان آوردی او را من به جان آرم تو را
رحمی امشب پاسبان را منع کن از منع من
تا چو آذر بنده ای بر آستان آرم تو را
( آذر بیگدلی )