اشعار و دلنوشته های وداع با ماه رمضان
رفتی ای ماه خدا ، ماه جلی
ماه مهمانی حق ، ماه علی
مه عشق و مه شور و مه نور
مه دلدادگی و ماه سرور
مه عفو و مه غفران گناه
ماه دلبستگی دل به الاه
با نوایی همه لبریز دعا
داشتم در دل شب با تو صفا
همنوا با دل زارم بودی
چلچراغ شب تارم بودی
همه شب با دل پر از غم و آه
خجل از معصیت و بار گناه
می زدم توبه به هر شعله نفس
رو به درگاه تو می کردم و بس
اینکه سرمست ز صهبای توام
عاشق خلوت شب های توام
می روی ای مه پر قدر و بها
ای صفا بخش دل و دیده ما
اشک ما بدرقه راهت باد
نرود خاطره هایت از یاد
بشود گر ز من این عمر تمام
می خورم حسرتت ای ماه صیام
تا شوم بار دگر مهمانت
ز کرم ریزه خور احسانت
(محمد مبشری)
*
**
***
**
*
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
من تازه انس تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟
دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما
دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود
مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا
لحظه های لطف و صفا جمع می شود
امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من
دریای رحمت تو کجا جمع می شود
این بار من که ریخته در راه آخرش
با رحمت امام رضا جمع می شود
امشب که رفت وعده ما در محرم است
در صحن ارک اهل عزا جمع می شود
آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
*
**
***
**
*
به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد.
مقابل جگر من که آه کم آورد.
به پيش هيچ کسى کج نگشت گردن من
ولى مقابل اين بارگاه کم آورد.
تمام شد رمضان, تازه ما شروع شديم
به شب نشينى عشاق ماه کم آورد
به بارگاه کريمت گناهکار آمد
ولى ببخش اگر که گناه کم آورد.
شدم شبيه به “جون”غروب عاشورا
کنار نور تو رنگ سياه کم آورد
اگر نگاه کنى کم مياورم حتما
زهير در قبل يک نگاه کم آورد.
براى کوه گناهى به کاه راضى شد
بدا بحال هر آنکس که کاه كم آورد
خدا زياد کند بين توبه ها کم را
زمان توبه چه خوب ست گاه کم آورد.
زمان توبه من هم نريخت گريه من
همينکه رفت دم قتلگاه, کم آورد.
خودت بيا و بگو ياعلى بلندم کن
دوباره بنده تو بين راه کم آورد
(استاد علی اکبر لطیفیان)
*
**
***
**
*
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یک باره چو اوراق خزان رفت
شد زیر وزبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بی قدری ما چون نشود فاش به عالم
ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
بر داشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت
*
**
***
**
*
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد
کِی می رسد تا آسمان ها … بنده ای که
در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد
پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد
فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشته ای که روشنای دیده باشد
امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد
شاید خدا در لحظه های روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد
بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشد
رمز شروع گریه با ذکر حسین است
چشمی اگر چون چشمه ای خشکیده باشد
دنیا ندیده تا به حالا پیکری را ..
که اینچنین روی زمین پاشیده باشد
عالم ندیده که کسی مانند زینب (س)
مرثیه ی گودال را فهمیده باشد
حتّی اگر زیر گلویش را به جای …
مادر … میان کربلا بوسیده باشد …
خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید را روی فراز نیزه جا کرد …
*
**
***
**
*
ای ماه مخصوص خدارفتی برون از دست ما
آیا زما هستی رضا؟ ماه مبارک الوداع
کردی تو چون عزم سفر، ما را نمودی خون جگر
ای همدم شام و سحر ماه مبارک الوداع
ای معدن جود و سخا ای حاجت هر بینوا
بود از تو ترویج دعا ماه مبارک الوداع
رفتی ای ماه عزیز کردی محبان اشک ریز
ای یار روز رستخیز ماه مبارک الوداع
گنجینه ی عرفان تویی رونق ده قرآن تویی
سرچشمه ی ایمان تویی ماه مبارک الوداع
زینت ده هر محفلی تو نور چشم هر دلی
تو یاور هر سائلی ماه مبارک الوداع
هر کس که خواهان تو است نالان زهجران تو است
در فکر دوران تو است ماه مبارک الوداع
ای ماه با عز وجلال مقصود حی لایزال
ما را نکن افسرده حال ماه مبارک الوداع
ما عاشق نام توییم ما تشنه جام توییم
مایل به اکرام توییم ماه مبارک الوداع
گشتی نهان از هر نظر کو عمر تا سال دگر
بینیم رویت چون قمر ماه مبارک الوداع
ای مایه امید ما ای شاهد روز جزا
درد محبان کن دوا ماه مبارک الوداع
*
**
***
**
*
آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت میکنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت میکنیم
بین مسجد بیشتر باخود تعلق میبریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت میکنیم
هرچه روزی میدهی خرج معاصی میشود
ما فقط سواستفاده از رفاقت میکنیم
بیشتر دارد اجل سر به جوانان میزند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت میکنیم؟
کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت میکنیم
سهم ما از قال صادقها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت میکنیم
ذره ای دربندگی سختی نمیبینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت میکنیم
نهی از منکر نکردن معنی اش این میشود
از فساد و بی حیاییها حمایت میکنیم
عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت میکنیم
خاک خاک کربلا باشد غذاهم میشود
روزه را افطار با یک ذره تربت میکنیم
از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت میکنیم