(اشعار عارفانه)
آب بقا …
انــدر اقلیـــم فـــنا آب بقـــا می جویم
روزنـــی بر جهـــش از دار فنـــا می جویم
دلـم آشفت از این شهره ی بازاری من
چون ندانست از این شهره چه ها می جویم
آسمان لایتناهی است در آیینه ی عشق
مــن چــرا بر در بیغـــوله خفـــا می جویم
خــام ابلیس شـــدم تا لبه ی چاه سقوط
جــان خود از لب این ورطــه رها می جویم
خستــه از توسنــی نفسم و تزویر و ریا
از فضـــای دم جـــانـــانـه هـــوا می جویم
این جهان عشوه در آورد وکلاهم بربود
ای عجب! اینکـــــه ز مکّـــار وفا می جویم
تا دل از هرزگی آرم به ره عشق وکمال
روشنــــایی ز تفــــاسیــر صفـــا می جویم
تا بیـــارایمش این دل ببرم خانه دوست
خوشـــه چینـــم در خوبان و حنا می جویم
این جهان فانی و عقبی به بقای ابدیست
من خلـــود از در رضــوان خـدا می جویم
آرزویــی ز دل خسته ی الیـــار بخاست
بعــد از ایــن از در میخــانـه نوا می جویم
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاآب بقا ابیات الیار (جبار محمدی) ابیات عاشقانه اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار و ابیات عاشقانه اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین اقلیـــم فـــنا الیار الیار (جبار محمدی) انــدر اقلیـــم فـــنا آب بقـــا می جویم بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دیوان اشعار زیباترین شعر ساحت میآلود سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عاشقانه و زیبا شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر عاشقانه شعر عاشقانه زیبا شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزلیات الیار (جبار محمدی)