(سروده ها و ابیات عاشقانه)
صاحب جمال …
وه! کـــه روبند گل از شرم جمـال تو بود
رنگ رخسار دل از رنگ خیال تو بود
گل به اذن تو هویدا شد و آن پرده درید
چون بدانست جمالش ز جمال تو بود
ساز و هر نغمــه ی بلبـل، ز هوای کرمت
برسر شاخ گل اندر پی خــال تو بود
این شمایـــل که دل از عـالم والا بگرفت
گوهری بی بدل از حقّه ی مال تو بود
رُستم جـــانم اگــر هیبت مردانه گرفت
یــال وکوپــال وی از جوهر زال تو بود
آسمان دلم از یاد تو بی رنگ و غم است
این همه صافی از آن رنگ زلال تو بود
خرقه ی نیکــــی اگر صالح وارسته ببرد
تار این پیرهــن از پود خصــال تو بود
بس که بارد زکلامـــت گهــر مهر و صفا
گوش الیــــار به قـرآن پی قال تو بود
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) ابیات عاشقانه اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار و ابیات عاشقانه اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار دیوان اشعار زیباترین شعر سایت دلنوشته سایت شعر سایت عاشقانه سایت غزل سروده سروده ها و ابیات عاشقانه سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عاشقانه و زیبا شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر عاشقانه شعر عاشقانه زیبا شعر و سروده زیبا صاحب جمال غزال غزل غزل غزلیات الیار (جبار محمدی) وه! کـــه روبند گل از شرم جمـال تو بود