دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
•
هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !
نه رسولم !
نه زیبایم !
نه عزیز شده ام !
نه چشم به راهی دارم !
فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام …
•
•
از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …
یادت هست ؟
در دفتر مشقهایمان
خطوط فاصله همیشه قرمز بود !
•
هیچ حرارت سنجی را توان تشخیص
دمای تب بی تابی ام نیست
•
دیوار احساس من را
همه…
کوتاه می پندارند ،
اما چه می دانند ،
در پس این دیوار کوتاه ،
زمینش عمق فراوان دارد
•
هوایم را داشته باش …
وقتی تو هوایم را داری
هوا هم خوب میشود
اصلا هوا هم به هوای تو خوب میشود
•
این روزها برای نفس کشیدن
بهانه ای ندارم
بهانه لازم نیست برای زندگی !
بی بهانه خواهم زیست
تو ای بی بهانه ترین لحظات هستی من
بهانه ای برای این بی بهانگی بیاور …
•
درخت با برگ های خشک و شاخه های شکسته هم
هنوز درخت است …
آدم اما “دلش که بشکند”
دیگر آدم نمی شود !
•
میترسم
اگر یک شب هم راضی شدی به خوابم بیایی
من به یادت بیدار نشسته باشم . . .
•
در خاطری که تو هستی
دیگران محکومند به فراموشی …
این را به همه بگو !
•
وقتی که نیستی …
با دیدن هر صحنه عاشقانه ای
احساس یک پرانتز را دارم
که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد
•
از این میعادگاه تکراری خسته ام …
بیا اینبار جای دیگری قرار بگذاریم ، برای با هم بودن !
جایی جز
“خیالم”
•
دیوان شعرم را برای تو سرودم
گردد فدای چشم ناز تو وجودم
این بوده رویا و خیال و آرزویم
ای کاش من هم دلبر قلب تو بودم
( زمزار )