متن های زیبا و فلسفی درباره گرگ
( آرشیو اس ام اس و پیامک فلسفی )
زوزه ی گرگــــ از تنهــاییستــــــ
ولی گرگــــ هــا دستــه جمعــــی زوزه میکشنــــد ..
در دنیــــای گرگــــ ها اعتمـــاد مســاوی ستــــ با مرگـــــ ..
بــا همه بــــاش امـــا تنهـــــــــا ..
*
*
من ترسم از گرگ ها نیست ، میدانم کارشان دریدن است ، اما با ماهیت روباه ها چه کنم وقتی مدام لباس عوض می کنند ؟ !
*
*
گرگ عاشق شده بود
عاشق طعمه اش …
نزدیکش شد
بوییدش
بوسیدش و
با دندان گلویش را درید …
افسوس …
ذات احساس نمی شناسد…!!
*
*
گرگها این روزها دیگر شکار نمیروند، بلکه دل به نی چوپان سپرده اند و گریه میکنند با گرگها گشتيم، با ببرها خورديم، با شيرها نعره كشيديم و شب باكفتارها دربيابان خوابيديم؛ ولي افسوس كه عاقبت، خود، شكار خرگوشها شديم!!!
*
*
گرگــ ها را دوستـــــ دارم ،
مرگــــ را می پذیرند ،
امـــا ..
تن به قلاده نمیدهند ..
*
*
شیرها ادعا میکنند سلطان جنگلند!
ببر را قوی ترین حیوان دنیا میدانند!
اما خنده ام میگیرد وقتی میبینم به دستور یک انســـان در سیرک بالا و پایین میپرند!
ولی گرگ رام نمیشد!
برای کسی عوض نمیشود و …
همه میدانند بازی کردن با گرگ حکمش مرگ است
*
*
بگذار کفتارها برای خود حکمرانی خیالی کنند!! نمیدانند سکوت گرگ اغاز یک فاجعه است…
*
*
زندگی را باید از ” گـُـــرگ ” آموخت و بَس !!!
*
*
گرگ با همنوعانش شکار میکند !
خو میگیرد ، زندگی میکند !
ولی چنان به آنان بی اعتماد است
که شب هنگام خواب
با یک چشم باز میخوابد !!!
شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است…..!!!
*
*
همیشه در گرگم به هوا
از گرگشدن فرار میکردیم
و اکنون
ناخواسته در تمامی بازیها
گرگیم
بیآنکه از خودمان بترسیم
*
*
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند…
*
*
آهویم رفت . . .
بگذار برود . . .
حسابش بماند با گرگ های بی احساس
*
*
پشیمون نباش؛
گرگ بودن تقاصش مرد بودن و؛ مرد بودن تقاصش گرگ بودن،
پشیمونیو بزا برا روزگار که به هر کفتاری وفا کرد و به ما نه؛
زوزه بکش که یه روزی این جنگل زوزه هاتو به گوش دنیا میرسونه…
*
*
در شهر ما گرگهایمان !
نه دستشان آردی است و نه صدایشان را ظریف میکنند !!
یکدفعه به دل نفوذ میکنند و تو را می کشند!!!
*
*
سگ نگاه خنده داری به گرگ کرد و گفت،،، آهویت را ربودم،،،
آیا باز هم میگویی گرگها برترند؟؟؟
تواگرعرضه داشتی آهویت را حفظ میکردی…!!!
گرگ،لبخندی زدو گفت،،،
من ( خدای ) غرورم
رقیب ببینم نمیجنگم …
پا رویه عشقو احساسم میگذارم ومیدان راخالی میکنم
آهویی که به سگ چشمک بزند!!! لیاقت ندارد زیر سایه (( گرگ )) زندگی کند
حقش آن است خوراک همان سگ شود