چه دریاچه ای بود
نگاهت
و من نمی دانستم تا کجاها
همراه خنده ات
در آن پارو خواهم زد.
•
•
آدم وقتی دستش به جایی بند نیست
سراغ آرزوها می رود
آرزوهایش که محال شد
غرق می شود در خاطراتش …!
•
•
این رعد و برق ها
شاید ندانند اما
آخرت را
برای خودشان می خرند،…
وقتی به بغل های ناگهانی
منجر می شوند ….
•
•
آمدی قصه ببافی که موجه بروی
در نزن!
رفته ام از خویش ،
کسی منزل نیست!
•
•
تنهایی قد بلندی دارد
یقه اش را بالا داده
و توی پیاده روها راه می رود…
گاهی جلوتر از تو
گاهی پشت سرت
•
•
بوسه هایت نبضم را می تکاند از هر چه گمانِ…
بگذار باقی اش بماند.
•
•
دلتنگی رودخانه ای ست
که به هیچ دریایی
نمی ریزد
•
•
نگاهت را گره بزن به هر لحظه ی زندگی من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی
•
•
نا امید نیستم
دیر یا زود
عاشقانه هایم را باور خواهی کرد
روزی که برای اولین بار تو را ببوسم
و تو برای اولین بار کشف کنی
مردی که زندگی اش را
شعر و سیگار گرفته است
حتمن عاشق است
که بوسه هایش عطر بهار نارنج می دهد.
•
•
رفته ای
چون دشنه ای
در سینه ام
چه دردناک
دوست دارمت