این یعنی تنهایی
خودت وایسی بالاسرخودت و گریه کنی
شونه های خودتو بمالی
ودلداری بدی…
•
•
آدمها به اندازه ی ناگفته هایشان از هم دور می شوند
نه به اندازه ی قدمهایشان
•
•
به سقفِ اتاقَت
مهتابی نقرهای آویختهاَم
که اگر آمدی
پایت به گلدان نگیرد
بیفتد، بشکند،…
از خواب بپرم
ببینم خواب دیدهاَم!
•
•
به این ابرها اعتباری نیست
باران اگر میخواهی
سراغِ من بیا
•
•
اگر بروی
دیگر بهانهای ندارم برای زندهگی،
مثلِ ماهیگیر فقیری که
با تورِ خالی
رویِ بازگشت به خانه ندارد!
•
•
گس و شیرین،
تو نوبرانهی اناری
حتا اگر
میوهی فصل دیگری باشی!
•
•
از “استانبول” هیچْ نمیدانستم
مگر خیابانی که
در آن عاشقاَت شدم.
و حالا
سالهاست تمام شهر را میشناسم
مگر آن خیابان را؛ و تو را
•
•
از تو
به شعر پناه میبرم
مثلِ وقتیکه از شیطان
به خدا
•
•
تو اگر بهار را صدا کنی، میآید
حتا اگر دلاَش
جا مانده باشد میانِ برفها
•
•
بیدلیل نیست اگر
باز نمیشود دری که میکوبیم
یا کسی پشتِ آن نیست
یا هست وُ، باز نمیکند
یا که اصلنْ در نیست؛ دیوار است!
نوشته های رضا کاظمی