( شعر عاشقانه )
ای نگار …
سلسلــه در سلسلـه پیوسته ای
زلــف خــودت بردل مــن بسته ای
با همــه زیبــایی و ناز و جمـــال
مجمــعی از هـر گـل و گل دسته ای
نوگلـــی از بـاغ ازل بــــوده ای
از همــه نقصــان و خطــا رستــه ای
شهــره ی شهری و شــه با وقار
شـــاهد مــه رویـی و نـی خستـه ای
با لب خنـــدان چــو بیـایی برم
رو بـری از هـر گـل و هـر پستـه ای
خـانـه ی دل بر تو تکــانیــده ام
تا که در آیــی کـه تـو بر جستـه ای
بهــر شکـــار دل من در کمین
وه! بـه چـه نـازی کـه تو بنشسته ای
می بری از مخزن جان، جام دل
وه! که چــه دزد قــدم آهستـــه ای
ای دل الیــــار مـــلامـــت زده
دست خود از شوق، زجان شسته ای
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) ای نگار بیت زیبا جبار محمدی دست نیکی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه سلسلــه در سلسلـه پیوسته ای شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزلیات الیار (جبار محمدی)