کتاب مولوی و اسرار خاموشی (دکتر علی محمدی آسیابادی)
دکتر علی محمدی آسیابادی متولد 1350است. او در خانوادهای سنتی که به شعایر مذهبی اهمیت بسیار میدادند به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در روستای محل تولدش شهر کرکوند از شهرستان مبارکه گذراند. دورة دبیرستان را در دبیرستانهای امام خمینی و شهید بهشتی شهر مبارکه طی کرد و در عین حال وقتهای آزاد خود را با مطالعة کتابهای متعدد در موضوعات ادبی، تاریخی، دینی پر می کرد
در سال 1370 وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در سال 1375 مدرک کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی را از این دانشگاه اخذ کرد. در سال 1375 برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شد و در همان سال در اولین المپیاد علمی دانشجویی کشور برگزیده شد. مقطع کارشناسی ارشد را در دانشگاه تربیت معلم تهران گذراند و در تابستان 1378 از پایان نامه خود با عنوان «مواجهه نیما با طبیعت» دفاع کرد و فارغ التحصیل شد. در بهمن ماه همان سال در آزمون دکتری دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد و در سال 1382 دکتری خود را دریافت کرد در تمام این مدت مطالعه و تحقیق یکی از مهمترین دغدغه های ایشان بود. پس از اتمام دوره دکتری و از بهمن ماه 1382 به طور تمام وقت در دانشگاه شهرکرد مشغول به کار شد. در سال 1383 به ریاست کتابخانه مرکزی و انتشارات دانشگاه منصوب شد و تا 1385 در این سمت بود. او در طی این مدت کتابهای متعددی تألیف یا ترجمه کرده و نیز دهها مقاله تألیف به تالیف وی به چاپ رسیده است .
کتاب «مولوی و اسرار خاموشی» اثر شایسته تقدیر پنجمین دوره جایزه جلال آلاحمد در بخش نقد ادبی در آذرماه 1391 هجری خورشیدی قرار گرفت.
گفتگویی که میخوانید سوالاتی است از دکتر پیرامون کتاب “مولوی و اسرار خاموشی”
انگیزه چاپ کتاب “مولوی و اسرار خاموشی” چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بی تردید مولوی نه تنها یکی از بزرگترین شخصیتهای ادبی در تاریخ ادبیات فارسی است بلکه یکی از بزرگترین شخصیتهای فرهنگ و تمدن اسلامی است که مخاطبان او حتی بیرون از قلمرو جهان اسلام هم بسیارند و امروزه حتی در غرب، به ویژه در امریکا مخاطبان زیادی دارد، تا جایی که در این کشور انگلیسی زبان، علاقمندان به آثار مولوی، مخصوصا مثنوی، بیشتر از علاقمندان به آثار شکسپیرند که آثارش در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده است. در واقع آثار مولوی از معدود آثار فرهنگیی است که برای پر کردن خلأ معنویتی که در دنیای امروز گریبانگیر بشر شده است بسیار سودمند است. تفکر معنویی که از دل آن نه خشم و نفرت و انزجار بلکه عشق و آبادانی و سازندگی میجوشد و گوهر والایی را که در درون هر انسانی به ودیعه نهادهاند، پیراسته از غبارهای غفلت فردی و قومی و اجتماعی در برابر آینهای مینهد که جانهای انسانها برای عشق ورزیدن به خود نظارهگر آن هستند.مثنوی مولوی نردبان آسمان است و غزلیات او حدیث لایزال عشق است که بدون حضور آن هیچ انسانی نمیتواند به ملکوت آسمانها دست یابد. علاقة ادب دوستان عموماً و دانشجویان ادبیات خصوصاً به این دو اثر مولوی روز به روز در حال افزایش است.
یکی از مهمترین ابعاد گفتمان عرفانی عموماً و صوفیانه خصوصاً بعد روانشناسیی است که به جنبة معرفتشناسی آن مربوط میشود و معرفتشناسی هم که در کنار وجودشناسی و خداشناسی یکی از سه رکن اصلی تفکر عرفانی است. علاقة به دانش روانشناسی از یک طرف و علاقة به استفاده از آن در نقد و بررسی آثار ادبی از طرف دیگر موضوعی است که در حوزة مولوی پژوهی توجه کسان زیادی را از طیفهای مختلف به خود جلب کرده است و در این میان عدهای هم که آشنایی کافی با مولوی یا برخی نظریههای روانشناسی نداشتهاند به قضاوتهای شتابزده روی آورده و مطالبی را مطرح کردهاند که از آفاق فکری مولوی بسیار دور است. لذا توجه به این جنبه از تفکر مولوی یکی از کارهای ضروری است که انگیزة این جانب در طرح مسایلی بوده است که در کتاب مولوی و اسرار خاموشی مطرح شده است. از آنجا که مفهوم خاموشی نزد مولوی مهمترین مفهومی است که هم با روانشناسی صوفیانه ارتباط ژرفی دارد و هم با سایر دیدگاههای مولوی، پرداختن به این موضوع و تحقیق دربارة معنا و حقیقت خاموشی از نظر مولوی بسیار لازم مینمود و البته تحقیقی تازه در این موضوع، در کنار تحقیقهای دیگران، میتوانست و میتواند قدمی لازم در جهت مولوی پژوهی باشد.
ویژگی کتاب “مولوی و اسرار خاموشی” چیست؟
مشاهدة دیدگاه روانشناختی مولوی در آینة برخی از نظریههای روانشناسی جدید و دیدن آن نظریات در آینة آثار مولوی از یک سو و تحقیق در ابعاد مختلف معنی و حقیقت خاموشی در گفتمان صوفیانه و نقش و معنای آن در بوطیقا (شعرشناسی)، مخصوصاً بوطیقای صوفیانه، مهمترین ویژگی این کتاب است. در این کتاب به طور نسبتاً مفصّل به علم النفس صوفیانه و فرایند تبدیل من نفسانی به من روحانی پرداخته شده است و مشخص شده است که خاموشی چه نقشی در این فرایند دارد و محصول کدام مرتبه از سلوک است. همچنین مفاهیم و معارفی که به این تبدیل نفسانی مربوط میشود توجه شده است و مثلاً مفهوم «اُمّی» که هم ویژگی حضرت رسول (ص) و هم ویژگی بسیاری از عرفا بوده است به تفصیل و با نگاهی تازه و متفاوت بررسی شده است.
مولوی در ادبیات عرفانی فارسی چه جایگاهی دارد؟
اگر بخواهیم مهمترین اثر عرفانی را در زبان فارسی نام ببریم، بی تردید آن اثر، مثنوی معنوی مولوی است. اهمیت این اثر در زبان فارسی و در تصوف تا جایی است که جامی دربارة آن گفته است:
مثنوی معنوی مولوی هست قرآن در زبان پهلوی پیش از مولوی، سنایی با سرودن حدیقة الحقیقه (و مثنویهای دیگر) و عطار با سرودن منطق الطیر (و مثنویهای دیگر) راهگشای مولوی در سرودن مثنوی بودند و البته مثنوی به تدریج اهمیت و مخاطبان بیشتری پیدا کرد و الحق ارزش ادبی و عرفانی آن هم برتر از آثار پیش از خود است. گرچه در اهمیت و ارزش آن آثار نیز جای تردید نیست. شروح متعددی که بر مثنوی نوشته شده است و آثار بسیار زیادی که دربارة آن تألیف شده است بیانگر اهمیت ویژهای است که این اثر در میان اقشار مختلف مردم داشته است. حجم آثاری که دربارة حدیقه یا منطق الطیر نوشته شده است نسبت به حجم آثاری که دربارة مثنوی نوشته شده است، قابل مقایسه نیست.
غزلیات مولوی نیز نقطة اوج غزل عرفانی فارسی است و اگر بخواهیم سه غزلسرای سرآمد زبان فارسی را نام ببریم، بیتردید مولوی یکی از آن سه تن است. ضمن اینکه هیچ مضمون عارفانهای نیست که در مثنوی مطرح شده باشد ولی در غزلیات به آن پرداخته نشده باشد. صرف نظر از حکایات مثنوی، مضامین مثنوی در غزلیات شمس هم، گرچه با زبانی متفاوت و با ایجاز تمام، منعکس شده است و خود این بیانگر اهمیت غزلیات شمس است.
منظور از “اسرار خاموشی” در این کتاب چیست؟
خاموشی یکی از بنیادیترین مسایل در عرفان عموماً و در عرفان مکتب خراسان خصوصاً است. حتماً این سخن مشهور بایزید بسطامی را شنیدهاید که میگوید:
روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم
و سخنی به از بیسخنی نشنیدم
ساکن سرای سکوت شدم
و صدرة صابری در پوشیدم . . .
این اهمیت خاموشی نزد مولوی تا حدی است که تبدیل به تخلص مولوی شده است و مولوی علاوه بر اشاراتی که در مثنوی به آن دارد در پایان اکثر غزلیات خود از آن به عنوان تخلص استفاده میکند و البته باید گفت خاموشی در ارتباط با حقیقت تخلص و مراتب تأویل آن در غزلیات مولوی مطرح است نه به گونة یک سنت ادبی صرف که در شعر فارسی رواج داشته است.
مسألة مهمی که دربارة خاموشی مطرح است این است که این خاموشی با جنبههای مختلفی از عرفان و تصوف و نیز بوطیقای عرفانی شعر و هنر اسلامی مرتبط است و حتی میتوان بر اساس آن عرفا را به سه دسته تقسیم کرد؛ یکی عرفایی که موضع و رهیافت عارفانة آنها خاموشی است، مثلاً بایزید بسطامی یا اکثر عرفای مکتب خراسان. اکثر این دسته از عرفا را میتوان با عنوان «صوفیان اُمّی» توصیف کرد زیرا امّی بودن بالاترین تجلّی خاموشی است. دوم عرفایی که موضع و رهیافتی بینابین دارند و در مقامی میان گفتن و نگفتن هستند ولی گرایش بیشتر آنها به نگفتن است. کسانی مثل سنایی، عطار و مولوی از این زمرهاند و کسی مثل مولوی با اینکه آثار متعددی را به وجود آورده و ظاهراً اهل بسیار گفتن بوده است ولی در اصل منطق او مایل به خاموشی است و حتی میتوان گفت منطق او منطق خاموشی است، ولی به دلیل آثاری که از خود به جای گذاشته باید او را در موضعی بینابین قرار داد. سوم عرفایی هستند که منطق آنها منطقِ گفتن است. این دسته هر چقدر هم که دم از خاموشی زده باشند فقط مربوط به تجربة عرفانی آنهاست، نه موضع و رهیافت عملی آنها. مثلاً محی الدین عربی چنین رهیافتی دارد یا نجم الدین رازی. زیرا این گروه کوشیدهاند از گفتمان صوفیانه یک دستگاه منسجم فکری بدست دهند. مفهومسازی یک فرایند عقلی است که با منطقِ گفتن ارتباط دارد نه با منطق خاموشی. وقتی کسانی همچون ابن عربی اقدام به مفهومسازی میکنند به منطق گفتار و زبان روی آوردهاند و از منطق خاموشی فاصله گرفتهاند.
خاموشی در گفتمان صوفیانه ابعاد متعددی دارد که برخی از آنها در هالهای از ابهام است. گویی عرفا خود از اینکه همة این ابعاد را بر ملا کنند اجتناب میکردهاند و این جزو اسرار آنها بوده است. آنچه مسلّم است آنها اسراری داشتهاند که از هویدا کردن آن دوری میکردهاند و خاموشی نیز، لا اقلّ در برخی ابعاد آن، جزو همین اسرار بوده است. برخلاف برخی از فلاسفة غربی معاصر که کوشیدهاند دربارة خاموشی نظریهپردازی کنند عرفای ما هرگز اقدام به چنین کاری نکردهاند و برای فهم دیدگاه آنها فرد پژوهشگر باید از همان ابتدا بپذیرد که تا جایی که به خاموشی مربوط است در گفتمان صوفیانه اسراری وجود دارد که باید به کاوش در آنها بپردازد.
کتاب قبلی شما “هرمنوتیک و نمادپردازی در غزلیات شمس” هم در مورد دیوان شمس بود، به نظر میرسد شما به مولانا توجه ویژه دارید، درست است؟
بله همین طور است. علاقة من به مولوی و حافظ بیشتر است گرچه به همة آثار ادبی علاقمندم اما از میان شاعران به فردوسی، مولوی و حافظ علاقة بیشتری دارم.
آیا در این زمینه اثر یا آثار دیگری را نیز جهت تألیف در نظر دارید؟
بله. یکی از کارهایی که در نظر دارم تحقیق دربارة موجبیت و مشروعیت تمثیل از نظر مولوی است. تا جایی که تحقیق کردهام تمثیل یک ماترک سوفسطایی است و فلاسفهای مثل ارسطو نگاه مثبتی به آن نداشتهاند تا جایی که ارسطو در کتاب فن شعرش اصلاً متعرض قالب ادبیی با این اهمیت نشده است و گویی به دلیل جانبداری سوفسطاییان از این قالب گفتاری ترجیح داده است موضوع آن را به طور کلی مسکوت بگذارد. از سوی دیگر در حوزة تفکر اسلامی باب یک بحث کلامی باز میشود که آیا باید حدّ و مرزی برای تمثیل آوردن قایل شد یا خیر. این موضوعی است که تا کنون و تا جایی که بنده اطلاع دارم کسی به آن توجه نکرده است و مطلبی دربارة آن نوشته نشده است.