( غزلی زیبا )
افزوده غمی چون به غم دیگرم امشب … (طبیب اصفهانی)
افزوده غمی چون به غم دیگرم امشب
زنهار می گیرید ز کف، ساغرم امشب
بر خرمن من دوش زدی آتش و رفتی
بودت گذری کاش به خاکسترم امشب
گویند به تسکین من افسانه و ترسم
بیرون رود اندیشه ی او از سرم امشب
آن به که طبیبم نکشد رنج مداوا
بهبودی خود نیست دگر باورم امشب