غربت تنهایی

جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش … (هوشنگ ابتهاج)

(دلنوشته)

جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش … (هوشنگ ابتهاج)

زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران ، غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کزجان شکیب هست و زجانان شکیب نیست

گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست

در کار عشق او که جهانیش مدعی است
این شکر چون کنیم که مارا رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست

گلبانگ «سایه» گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …