(شعر زیبا)
بر مرکب ارغنون …
بـا مرکبــی از ارغنـــون می رانم این دل را کنون
تـا پـای دلبــر می رسـم یـا باده ای؛ یا مشک خون
ای دلستــان، حــالا مـرا راهــی ده از مـرز جنـون
گـر بــاده نـوشـانـی مرا جـان مـرا کـردی فــزون
از عشق صد چندان شوم وا مـی نهـم دنیـــای دون
از گریه خندان می شـوم شــادی بـرآیـد از درون
در جـام چشمـانت مــرا شستی، دلم کردی فسون
دلها به دامت می رهند از دامهــای گونـه گـــون
الیار! کاش افتی در آن هر گز نگردی زآن برون
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بر مرکب ارغنون بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی)