(سروده های نو)
گفته بودند که از دل برود يار چو از ديده برفت … (حمید مصدق)
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پُر دلهره است
گفته بودند که “از دل برود یار چو از دیده برفت”
سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق، پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز.
( حمید مصدق )
*
*
*
حمید مُصَدِّق (زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا – درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان ایرانی بود. حمید مصدق یکی از مطرح ترین شاعران سه چهار دهه اخیر ایران بوده است. نخستین اثر «درفش کاویانی» بود این منظومه در سال 1340 منتشر شد و در همان سال توقیف گردید. حمید مصدق عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی،وکیل درجه یک دادگستری و عضو کانون وکلا و سردبیر نشریه کانون وکلا بود.