عاشقانه غم

متن های غمگین و عاشقانه پیامکی

(اس ام اس جملات عاشقانه)

متن های غمگین و عاشقانه پیامکی
زندگی یعنی بخند هرچند که غمگینی
ببخش هرچند که مسکینی
فراموش کن هرچند که دلگیری…

*

*

یادت نرود که یاد تو در یاد است

آبادی دل برای تو آباد است از یاد نبر دل حقیرم ای دوست

در این دل من همیشه یادت یاد است . . .

*

*

گفتی: تا آخر دنیا با تواَم.
و من،
ندانستم نامِ دیگر تو
تنهایی‌ است!

*

*

او مرا به هیچی فروخت ..
و من هنوز بر سر آنم
که یک تار مویش را به عالمی نفروشم !

*

*
ای کاش زندگی مثل فوتبال بود، که خوشی را پاس، جدائی را شوت،
بی وفائی را فول، غم را آفساید و محبت را گل میکردیم . . . !

*

*

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم كنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را كم كنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم كنی

*

*

سبدی هست در اندیشه ی من که پراز گل بدهم هدیه به تو،

غافل از آنکه توخود ناب تری،یک جهان گل بخوردغبطه به تو.

*

*

چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ دیگری ببینی

و هزار بار تو خودت بشكنی

و اون وقت آروم زیر لب بگی
گل من باغچه نو مبارك…!

*

*

می روم شاید فراموشت کنم / با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش / از عذاب دیدنم آزاد باش . . .

*

*

روزگـــار؛نبودنت را برایم دیکتـــه می کند.

ونمره ی من باز می شود صفر.

هنوز. نبودنت را یاد نگرفته ام.

*

*

کسی که تا دیروز میگفت بدون تو نمیتونم نفس بکشم
امروز تو آغوش دیگری نفس نفس میزنه . . .

*

*

بی تو یعنی گریه ات آغوش من
ارتعاش خنده ات در گوش من
بی تو هر دم خسته ام، دستم بگیر
بی تو یعنی هستیم از من بگیر
بی تو را هر دم كه انشا می كنم
مرگ خود با اشك امضا می كنم

*

*

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم كنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را كم كنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم كنی

*

*

سرِ قرارهای عاشقانه‌ات
هیچ‌وقت به‌وقت نرسیدم.
سال‌هاست ساعتم خواب رفته است
روزی زنگِ تنهایی!

*

*

با من كه شكسته ام كمی راه بیا
بالی بگشا و گاه و بی گاه بیا
آزرده مشو بیا گناه از من بود
گفتم كه مقصرم تو كوتاه بیا

*

*

شب‌ها، پرنده‌هایش می‌روند
روزها، ستاره‌هایش
ببین،
آسمان هم که باشی
باز تنهایی!
***اس ام اس عاشقانه غمگین جدید***
دیرگاهیست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئینه ز من با خبر است / که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم / همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید / تا نبینم که چه تنها شده ام . . .

*

*

خــدا
قسمت داشتنت را از من گرفت…
گـــمـــــــانــــــــــم
کسی بیشتر از من دعا کرده بود…

*

*

واقعا خیلی سخته که
دلت گیرکنه به قلاب ماهیگیری که دلش ماهی نمیخواهد
و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری

*

*

در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی

*

*

آهـــای مَــــردُم….!!!
عــــآشِــقــــش نشویـــــد…
به اندازه همه تان عـــآشــــقی کردم برایش

*

*

چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن
و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی …

*

*

به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه!
نمک را بگذار برای من میخواهم این زخم همیشه تازه بماند

*

*

کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟ و بازم بشناسی مرا از من
به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !

*

*

هیچ هم برای خودش عالمی دارد …
وقتی همه هایت هیچ میشوند …
آنوقت هیچ برایت یک دنیاست …

*

*

بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوقِ دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

*

*

محال است ببخشم کسی را که…
وسط خنده هایم
وقتی به یادش می افتم…
گریه ام میگیرد…

*

*

قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…

*

*

بسیار بودند…
شکارچیانی که کمانشان را به آهویم نشانه گرفتند
به چشمان آهویم قسم خوردم ک جانشان را باج بگیرم
اما حیف…
حیف ک آهویم خودش دوست داشت
که صید شود…

*

*

اینجا منتظر توام ؛ خیلی گذشت نیامدی ، روزهاست که مرا اینجا کاشته ای …
قد کشیده ام ، میبینی ؟؟؟

*

*

بیخیال خیالت میشوم …
و میسپارمت به دست “او”…
اما چه کنم ک “او”
فقط یک ضمیر “سوم شخص غایب” نیست
“او” کسی است که…
تمام هستی این “اول شخص مخاطب”
حاضرت را…
به آتش کشیده است …

( زمزار )

همچنین ببینید

شعر عاشقانه

(شعر) چه گُلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی

( شعر عاشقانه ) تو بسوز شهریارا … سروده ای از استاد شهریار رهی از …