(زیباترین متن های پیامکی)
مرا بسپار در یادت، به وقت بارش باران
نگاهت گر به آن بالاست و در حال دعا هستی
دعایم كن …
دعایم کن كه من محتاج محتاجم !
•
•
آنقدر دعا کردم
تا پرنده شدم
اما حالا که این همه راه را
به سوی تو پَر زده ام
تو قیچی بدست
در پرچین نشسته ای
غافل از اینکه من
تو را بیشتر از پَرهایم دوست دارم.
•
•
من در بلندای ارتفاعی پست
تمام ترانههایم را برای تو سرودم
حتی وقتی که نبودی
در اندوهی بیپایان
این یعنی …
من عاشق تو بودم
•
•
تو
تمام آنچه هستی
که من از زندگی میخواستم
و جایی به هم رسیدیم
که دنیایمان رو به سقوط بود…
میخواهمت
بیآنکه دستانم به دستانت برسد
میخوانمت
بیآنکه شکوه روحت را درک کنم
قصیدهی بینظیر من
سفر به سلامت…
•
•
اصلا هیچوقت برنگرد
در این خانه نه گلی مانده
که بوی روزهای گذشته را بدهد
نه آینه ای
که تو را به روی خودش بیاورد.
•
•
به چشم هایم خیره که می شوی
بوی تند قهوه هایت
اعتیادم را بیشتر می کند
و من
متهم ردیف اول لبهایت
عصرهایم
در حیاطی می گذرد
که پاییز
عشوه گریهایت را
به درخت تزریق می کند…
•
•
لبانت را میبوسم
از هم دور میشویم
و من
مثل کسی که خبر خوبی شنیده
اما کسی را ندارد برایش تعریف کند
به هر رهگذری که میرسم
سلام میدهم…
•
•
ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗـﻮ
ﺑﻮﯼ ﻣـﺰﺭﻋـﻪ ﻗﻬـﻮﻩ می ﺪﻫﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯽ ﺧـﻮﺍﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻣـﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺗـﻮﺳﺖ
ﺍﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ! …
•
•
بی تو
هر پارهی دلام را
به نام کسی دیگر کردهام
به نام هرکسی که
کمی یا دمی
شبیه تو بود ..
•
•
هر روز صبح
بند کفشهایت را که میبندی
بند دلم پاره می شود
و تا شب که برگردی
دلم با کفش های تو ، هزار راه می رود
قربانت گردم
دیگر خوب میدانم
به پای تو که نه
به دست تو پیر خواهم شد!
•
•
می گویند تنهایی پوست آدم را کلفت می کند
میگویند عشق دل آدم را نازک میکند
میگویند درد آدم را پیر میکند …
آدم ها خیلی چیزها میگویند
و من، امروز
کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است!
•
•
پس از سفر های بسیار و
عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم
بادبان برچینم
پارو وانهم
سکان رها کنم
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو بگیرم
آغوشت را بازیابم
و استواری امن زمین را زیر پای خویش
•
•
گر همچو من افتادهی این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
•
•
گوینـــد کســـان بهشت بـا حــــــــــور خــوش است
مــن می گویـــــــــم کــه آب انگــــــور خــوش است
ایـــن نقـــــــد بگیــــــر و دست از آن نسیـــه بـــــدار
کـــــــآواز دهـــــــــل شنیــــــدن از دور خــوش است
•
•
روزی که تو بیایی
برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزیکه ما دوباره
برای کبوترهایمان دانه بریزیم
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
•
•
هزارمین بار میگویم
که من تو را دوست دارم
چگونه میخواهی چیزی را تفسیر کنم
که به تفسیر در نمیآید ؟
چگونه میخواهی مساحت اندوهم را اندازهگیری کنم ؟
حال آنکه اندوه من
چون کودک
هر روز زیباتر و بزرگتر می شود
بگذار به همه زبانهایی که میدانی و نمیدانی بگویم
که تو را دوست دارم
•
•
باده ده ،
باده خواهمان کردی
که حرامست
با تو هشیاری
•
•
به هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست
چو رویا به حسرت گذشتم ، که شب
فرو خفت و با کس سرخواب نیست
•
•
سروی بودم
زیر سایهام نشستند
خوردند و خفتند
بیدار شدند و
مرا بریدند
•
•
اکنون که مال منی
رویاهایت را تنگاتنگ رویاهایم بخوابان
و به عشق و رنج و کار بگو
که اکنون
همه باید بخوابند
به عشق بگو که دیگر هیچ کسی جز تو
نمی تواند در رویاهایم بگنجد
•
•
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری