ولادت حضرت معصومه

دلنوشته ها و سروده های ولادت حضرت معصومه (س)

( اشعار ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها )

دلنوشته ها و سروده های ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)

معطر شد مه ذی قعده در آغاز با عطری
که ازیک گل زگلزار ولایت بر مشام آمد

مدینه مفتخر گردید بر میلاد مسعودی
چو از دامان نجمه دختری والا مقام آمد

دل موسای کاظم شاد ولبهایش پر از خنده
که بر اهل ولا دردانه ای زهرا (س)مرام آمد

درخشان تر شده ماه وستاره مهر جان افروز
زسوی جمله ی افلاکیان بر او سلام آمد

علی موسی الرضا(ع)سرخوش ازین میلاد گردیده
برادر را نکو خواهر رفیق و همکلام آمد

زمادر مجتبایی ،وز پدر باشد حسینی او
مثال فاطمه اوصاف نیکش در نظام آمد

نهاده نام او را فاطمه مولای ما کاظم(ع)
کریمه درکرم معصومه در عصمت،بنام آمد

شفیعه باشد وهرکو زیارت کرد این بانو
به عقبی بی گمان خوش عاقبت،جنت مقام آمد

*

*

*

*

در هلال اول ذیقعده پیدا روی تو

حضرت کاظم بود محو رخ دلجوی تو

آل حیدر شادمان از اینکه دنیا آمدی

شد بهشتی بو مدینه با بهشتی بوی تو

زادروزت روز دختر باشد وهر دختری

افتخارش باشد ای بانو شود رهجوی تو

دامن مادر بود معراج تو یا فاطمه

واژه ی معصومه باشد شهرت نیکوی تو

فاطمه نامی وزهرا (س) اسوه ی رفتاریت

راه ورسم جده ات پیدا بود در خوی تو

بر رضا(ع)هستی چو زینب(س) بهر مولامان حسین(ع)

هر کجا باشد بود میل دل او سوی تو

ای کریمه،ای شفیعه،ای به عصمت جاودان

فخر شیعه این بود باشد گدای کوی تو

مرقد پاکت به قم شد قبله گاه عارفان

 ای طبیبا جمله محتاجیم بر داروی تو

( شاعر: اسماعیل تقوایی )

*

*

*

*

امشب که از شبهای دیگر بیشتر مستم

از مغــرب خورشید تا وقت سحر مستم

سر تا قدم شوراَستم و پا تابه سر مستم

از اوّل ذی القعده یک جور دگر مستم

بستــم دخیلی بر ضــریح بانوی شهرم

فریاد شادی می رسد از هر سوی شهرم

شکر خدا طوبای عصمت باز بر داده

 نخـل امـام هفتــم عالــم ثمــر داده

آیات `اعطیناکَ” را جبریل سر داده

حق کوثری را باز بر خیرالبشر داده

امشب امیرالمؤمنین در عالم بالا

 دائم تبسّم می کند بر حضرت زهرا

زهرا بیا آئــینه دارت را تماشــا کن

 بار دگــر در عالم خلقت تجلّا کن

آیات کوثر را برای خلق معنا کن

دلهای ماتم دیده را از غم مُبّرا کن

معصومه یعنی فاطمه در قالبی دیگر

 معصومه یعنی تار و پودِ دین پیغمبر

از عهد ذر او داشتــه شــأن ولایت را

حجب و حیا و عفّت و تقوا و عصمت را

ارث از امیرالمؤمنین بُرده ، فصاحت را

 او حکمرانی می کند مُلکِ کرامت را

موسای اهل البیت بابا و امام او

 گفتــــه ” ابوها بفــداها ” در مقام او

این شاه بانو ، خواهر شاه خراسان است

طوف مزارش چون رضا، حجّ فقیران است

دل در جوار اوست از جنّت گریزان است

قم با حضورِ حضرت او قلب ایران است

در شهر قم ، مشهد ، مدینه ، کربــلا دارد

در عرش هم خاتون ما صحن و سرا دارد

دیدیم تا در صحن او غوغای مردم را

در یاد آوردیم رقص دشت گندم را

وقتی گرفتیم از ملک حقّ تقــدّم را

 لبریز کردیم از حضور عاشقان قم را

ما در کویر اَستیم و چون دریا شدیم اینجا

بـــا هر زیارت زائر زهرا شدیم اینجا

ما را گدای حضرت معصومه بنویسید

همسایه های حضرت معصومه بنویسید

تحت لوای حضرت معصومه بنویسید

 مست از ولای حضرت معصومه بنویسید

درد از دل ما داخل این صحن خارج شد

چون ضامن ما دختر باب الحوائج شد

این عشق از روز ازل تسخیرمان کرده ست

 بیــن رواق آینه تکثـــیرمان کـــرده ست

پشت در صحنش،رضا زنجیرمان کرده ست

کم کم درِ این آستانه پیرمان کرده ست

بوسیدن سنگ مزار او چه می چسبد

یابن الحسن گفتن کنار او چه می چسبد

بانو به نورِ معرفت ما را هدایت کن

 هر چند ما نالایقــیم امّا عنایت کن

روز جزا همسایه هایت را شفاعت کن

در محضر عدلِ خدا از ما حمایت کن

امشب اگر مانند بارانیم و می باریم

پابوسی سلطان مشهد را طلب داریم

( شاعر: محمد قاسمی )

*

*

*

*

عُمری غُبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

تا در جوارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

هرچند بارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

 در سایه سارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

اهلِ دیارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ای آرزویِ پنجره فولاد آمدیم

ای قبله‌گاهِ طاقِ گوهرشاد آمدیم

بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم

بابُ‌الجَواد حاجتِ ما داد آمدیم

 حالا کنارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

تا نور میدَمی به تمامِ چراغها

 رَد میشویم مثل نسیم از رواقها

معراج میرویم به دوش بُراقها

 فریاد میشویم از این اشتیاقها

دل بی قرارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو

ما گَشته‌ایم هیچ غَمی نیست پیشِ تو

 شاه و گدا زیر و بَمی نیست پیشِ تو

یادِ بهشت جُرمِ کَمی نیست پیشِ تو

مَحوِ بهارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست

 از خادمانِ کعبه‌یِ دارالشفایِ توست

تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست

ایوان طلا هواییِ گنبد طلایِ توست

شُکرَش دُچارِ حضرت معصومه‌ایم ما

با لطفِ مادرانه‌ات اِحیا شدیم شُکر

بِرکه نَه ، رود نَه ، دریا شدیم شُکر

مولا نگاه کرده و آقا شدیم شُکر

ذُریه‌های حضرت زهرا شُدیم شُکر

ایل و تبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

بانو ! اگر چه پیش تو خِشتِ مُحَقَریم

از خِشتهایِ خانه‌یِ موسی بنِ جعفَریم

عُمریست از کنارِ شما لُقمه می‌بریم

از صحنِ جامع آمده‌ایم و کبوتریم

سُجده گذارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ما را نشان گرفت اگرچه مَلالِ غَم

هر‌چند پُر شده همه‌جا قیل و قالِ غَم

 ما را گِره زدند به پَرهایِ بالِ غَم

ما را گِره زدند ولی بی خیالِ غَم

تا خاکسارِ حضرتِ معصومه ایم ما

تا سر سپرده‌ی عَلَم زینبیه‌ایم

سر میدهیم و مَردِ غَمِ زینبیه‌ایم

ما از غبارِ محترمِ زینبیه‌ایم

 ما کُشته مُرده‌یِ حرمِ زینبیه‌ایم

چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

( شاعر : حسن لطفی )

*

*

*

*

امشب از آسمـان، مه انـور رسیده است
آئینـــه ای ز نـور پیمبــــر رسیده است

این جلوه و جلال کدامیـن ستـاره است
کزآسمــان به جلـوۀ دیگـر رسیده است

کـم کـم طلـوع صبـح وفـا دیـدنی بود
گوئی شب فـراق بـه آخــر رسیده است

از مشـرق مـدینــه پی عـرض احتـرام
مهـر فلک بـه دامـن پـرُ زر رسیده است

وقتی طنیـن بـال مـلائـک بلنــد شـد
آمـد خبـرکـه جلـــوۀ داور رسیده است

یک گل به نام حضرت معصومـه از خـدا
امشب بـرای مـوسی جعفر رسیده است

هفت آسمـان نظـاره گـر او بـود کـه او
با شوکت و جـلالت و بـا فـَر رسیده است

آئینـه دار زُهــرۀ زهــرا رسیــد و بـاز
گفتنــد نـور زُهــرۀ ازهــر رسیده است

این است بـانـوئی که مقــام رفیـع او
تا طاق عـرش خـالق اکبــر رسیده است

این است گوهری که ز دریای علم و دین
بـر ســاحل حقیـقتِ بــاور رسیده است

این است آن کریمه که از جـود و مکرمت
فیضش به ناتوان و تـوانگـر رسیده است

این است آن شفیعه که از قـدر و منزلت

آوازه اش به عـرصۀ محشر رسیده است

کـم گفتـه ام اگـر کـه بگــویم برای او
همچون مقـام ساره و هاجر رسیده است

هـرچه رسیده است بر آن حضرت از خدا
از قـدر روزگــار فــزون تـر رسیده است

از داستـــان غُـربـت درد آشنـــای او
خوناب سینــه بـر مـژۀ تـر رسیده است

کی نـا امیـد می رود از درگهش بــرون
هرکس که با امیـد به این در رسیده است

بـر زائـربهشتی کــویش نــدا دهنــد
لب تشنه ای به چشمۀ کوثر رسیده است

بـا التفــات اوست«وفــائی»اگــر تـو را
از کـــردگــار رزق مقــدّر رسیده است

*

*

*

*

دخت موسى و اخت الرضا خوش آمد
خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد

حضرت معصومه به دنیا خوش آمد
پیک شادى رسد از سما بر زمین

تا دهد مژده بر جمله مسلمین
مرغ جان را بود نغمه اى دلنشین

کرده این ایت حق نما خوش آمد
خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد

حضرت معصومه به دنیا خوش آمد
گوهرى کز شرف جلوه کوثر است

فروغ دیده موسى ابن جعفر است
دخت فرخنده زهراى اطهر است

روشنى بخش بیت الولا خوش آمد
خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد

حضرت معصومه به دنیا خوش آمد
آنکه قبرش به قم سنگر عصمت است

بهر ایرانیان باعث رحمت است
ما همه ریزه خوار، او ولى نعمت است

مظهر عصمت کبریا خوش آمد
خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد

حضرت معصومه به دنیا خوش آمد

*

*

*

*

ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه ،روز اول ذی القعده کامل می شود

بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود

گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر “موسی بن جعفر”سوره نازل می شود

پای او “شاه چراغ “و دستها “عبدالعظیم”
چشم ایران چون که مشهدگشت-قم ؛دل می شود

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود

درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
“شاطر عباس قمی” هم گاه “دعبل “می شود

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود

هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود

گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو”فاضل”می شود

تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من همسایه ات رانیز شامل می شود

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

*

*

*

*

آمده دنیا ، جلوه ی جانان     آیه ی کوثر ، خواهر سلطان
آمده کریمه ی آل طاها     بانوی علیمه ی آل طاها
ای توحید و قدر و کوثر ، بضعه ی موسی بن جعفر
در سرم هوای یا معصومه     در دلم نوای تو یا معصومه
چشم آرزوی سائل باشد بر     بخشش و عطای تو یا معصومه
ای عزیز فاطمه یا معصومه

*

*

*

*

مرقدت بانو ، جنت الاعلا       خاک پاک تو ، تربت زهرا
مهر تو صفا به سینه میدهد    درگهت بوی مدینه میدهد
بابا به تو ، ای بی همتا ، گفته فِداها ابوها
جلوه های فاطمی در روی تو     قبله ی دل ملائک کوی تو
هر که آرزوی سلطانی دارد     رو کند پی ِ گدایی سوی تو
ای عزیز فاطمه یا معصومه

*

*

*

*

اهل ایران و یار دلداریم     صد هزاران شکر که تو را داریم
با خدا نما تمام دلها را      کن سفارش به امام رضا ما را
دل بر هجران ، شد مبتلا ، ما را ببر کرببلا
با محبت تو و برادرت      ما فروغ دیده ی عالمینیم
گر عنایتی نمایی ، عرفه     زائر کرببلای حسینیم
ای عزیز فاطمه یا معصومه
حاج امیر عباسی

*

*

*

*

مرغ دلم راهی قم می شود
در حرم امن تو گم می شود

عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک

كوثر نوری به كویر قمی
آب حیات دل این مردمی

عمه سادات بگو كیستی؟
فاطمه یا زینب ثانیستی؟

از سفر كرب و بلا آمدی؟
یا كه به دنبال رضا آمدی؟

من چه كنم شعله داغ تو را
درد و غم شاهچراغ تو را

کاش شبی مست حضورم كنی
با خبر از وقت ظهورم كنی
مرحوم محمدرضا آقاسی

*

*

*

*

آيتي از خداست معصومه

لطف بي انتهاست، معصومه

جلوه‌اي از جمال قرآني

چهره‌اي حق نماست، معصومه

عطر باغ محمدي دارد

زاده مصطفي است، معصومه

پرتوي از تلألوء زهرا (س)

گوهري پر بهاست، معصومه

ماه عفت نقاب آل کسرا

دختر مرتضاست، معصومه

اختري در مدار شمس شموس

يعني اخت الرضاست، معصومه

زائران، يك در بهشت اينجاست

تربتش با صفاست، معصومه

در توسل به عترت و قرآن

باب حاجات ماست، معصومه

از مدينه، به قصد خطه طوس

رهروي خسته پاست، معصومه

تا زيارت كند برادر خويش

فكر و ذكرش دعاست، معصومه

روز و شب، عاشقي بيابانگرد

خواهري با وفاست، معصومه

يا مگر اوست، زينب دگري

كز برادر جداست، معصومه

تا بداني كه نيمه ره جان داد

بنگر اكنون كجاست، معصومه

از وطن دور و از برادر دور

حسرتش غم فزاست، معصومه

داغ زهرا و داغ اجدادش

وارث كربلاست، معصـــومه

( زمزار )

Check Also

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …