( سروده های زیبا )
غروب ماه … الیار (جبار محمدی)
بضاعتـــی ز گهــرهای دیــدگــان دارم
کرامتــی به بلنـــدای آسمـــان دارم
غروب ماه من انــدر دلــم غمی انگیخت
به دیده کان گهر را از آن زمان دارم
گلاب میکده اش را به دامنم چون ریخت
برفت و دامنی از رنگ ارغــوان دارم
مــن آن گهــر نفروشــم بجـز به دامانم
که بوی دلبر خود را در او نشان دارم
بکــارم از دل و جان بذر مهـرش اندر دل
نثـار او بکنم هر چه در جهـــان دارم
من این کرامت و گوهر به دولتی از عشق
زدست دلبــر مه رو به ارمغان دارم
اگر چه در غم هجرش چو پیر شد الیـــار
بگفت در طلبش من دلی جوان دارم
( زمزار )
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار زیبا و عاشقانه الیار اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غروب ماه غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی)