غدیر

اشعار زیبا درباره عید غدیر

( اشعار مذهبی اعیاد بزرگ )

اشعار زیبا درباره عید غدیر

مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست
علی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست

مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است
علی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست

مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است
علی نه شافع محشر، که محشر کبراست

مرا غدیر حریم وصال محبوب است
علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست

مرا غدیر بود پایگاه دانش و دین
علی نه کاتب قرآن که آیت عظماست

مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخ
که جان پناه همه رهروان راه خداست

مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکن
که همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست

مرا غدیر ندای بلند آزادی است
علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست

مرا علی نبود خلقتی خدا گونه
چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست

اگر نه عالم و عادل مرا نمی شاید
ستایمش که علی عالی و علی اعلاست

بخوان ز سوره انعام علت درجات
علی ز علم و عمل بر جهانیان مولاست

مگوکه مولد او کعبه شد که می گویم
به هر مکان که علی هست کعبه خود آنجاست

هر آن که دم زند از عشق آن ولی والا
علی صفت اگرش نیست، کار غرق خطاست

بخوان تو نامه مولا به مالک اشتر
که طرز فکر علی از خطوط آن پیداست

ببین که در دل آن رادمرد بی همتا
به یاد قسط و عدالت چه محشری بر پاست

بکوش رنگ علی گیری و صفات علی
هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست

به سالروز امامت به جشن عید غدیر
که اشک شوق به چشمان عاشقان پیداست

گل (امید) به لب ها نشاندم و گفتم
خوشا دلی که در آن مُهر مهر میر ولاست

*

*

*

*

 عید غدیر عید خداوند اکبر است
این عید از تمامی اعیاد، برتر است
عید تمام نعمت و عید کمال دین
یا عید حاصل زحمات پیمبر است

قرآن پیام داده که این عید احمد است
زهرا به وجد آمده کاین عید حیدر است
عید خدا و لوح و قلم عید جبریل
عید چهارده حجج الله اکبر است

از خطبۀ غدیر بخوانید با نبی
مدح علی که وحی خداوند اکبر است
سوگند می‌خورم به خداوندی خدا
آن را که دوستی علی نیست کافر است

گو صد هزار بار شود غصب، حق او
بعد از نبی علی به همه خلق، رهبر است
طاعات، بی‌ولای علی هیزم جحیم
توحید بی‌وجود علی نخل بی‌بر است

بی مهر مرتضی‌علی و خاندان او
حج و نماز و روزه همان جسم بی‌سر است
در آفتاب حشر فقط پرچم علی
بر فرق هر پیامبری سایه‌گستر است

یک گوشه از ولایت او وسعت بهشت
یک قطره از کرامت او حوض کوثر است
باید برید سر ز تن دشمن علی
حتی اگر برادر و فرزند و مادر است

مقداد او به باغ جنان ناز می‌کند
کل بهشت‌، عاشق سلمان و بوذر است
آیا بود فراری جنگ احد امیر
یا آنکه فاتح احد و بدر و خیبر است؟

والله نفس پاک پیمبر فقط علی‌ست
والله شهر علم، محمد، علی در است
کس را چه زهره تا که به زهرا شود امام
تنها علی امام به زهرای اطهر است

می‌گویم این کلام و برآیم ز عهده‌اش
یک یاعلی عصارۀ الله‌اکبر است
یا مظهرالعجایب، یا مرتضی علی
این ذکر بر ملائکه ذکر مکرر است

قرآن و او بسان دو ابرو کنار هم
یا مهر و ماه یا دو فروزنده اختر است
این دو برای امت اسلام دو پدر
یا در کنار هم دو گرامی برادر است

این است آن علی که پیمبر به وصف او
فرمود با تمامی ایمان برابر است
یک لحظه‌اش ز عمر زمان پر فروغ‌تر
یک ضربه‌اش ز طاعت کونین، برتر است

با یک اشاره‌اش همه سلمان اهل‌بیت
از یک نظاره‌اش همه عالم ابوذر است
خواهد کند معاویه با او برابری
والله کم ز خاک کف کفش قنبر است

تنها علی مدرس کل ملائکه
تنها علی معلم علم پیمبر است
تنها علی برادر پیغمبر خداست
تنها علی به عرصۀ پیکار، حیدر است

ماه است شمع خانۀ خشت و گل علی
خورشید در فروغ رخ او شناور است
غیر از علی که نفس نفیس محمد است؟
غیر از علی کتاب خدا را که داور است؟

لال‌اند جن و انس و ملک در ثنای او
مدح علی به عهدۀ شخص پیمبر است
«میثم» خوش است مدح علی با زبان وحی
قرآن و وصف شیرخدا شیر و شکر است

*

*

*

*

بگوئـیــد با دل که دلبر علی ست
به سرها بگویید سرور علی ست

بگوئـــیـد قند مکرّر علی ست
و از هرچه گفتند بهتر علی ست

به قرآن ، که ساقی کوثر علی ست
بُوَد واجب از مرتضیٰ دم زدن

از آن ، آفتاب خدا دم زدن
از آن شاه بی ادّعا دم زدن

و باید از او بی ریا دم زدن
که بیزار از هر چه مُنکَر ؛ علی ست

قَــدَمهام شد وقفِ راهِ نجف
به شوق رسیدن به شاهِ نجف

و یک سجده در بارگاهِ نجف
منم عبد و حیدر اِلــٰه نجف

که الله را اصلِ مَظهَر علی ست
علی صاحب قبضه ی ذوالفقار

علی بهترین معنی اقتدار
علی صاحب الامر و الاختیار

علی غرق در ذات پروردگار
و از حدّ ادراک ؛ برتر علی ست

مٓلک مست یٰا رٓبنّای علی ست
فلک وصله ای بر عبای علی ست

بهشت عکس ایوان طلای علی ست
صدای خدا هم صدای علی ست

نبی گفته بر پیکرم ، سر علی ست
امیری برازنده ی مرتضاست

بزرگی ، خودش بنده ی مرتضاست
بهشت نبی خنده ی مرتضاست

به نامی که زیبنده ی مرتضاست
فقط ذکر خاتون محشر علی ست

کریم است و اولاد او هم کریم
صراط علی جاده ی مستقیم

جنان مهر او هست و قهرش جحیم
شده مرحب از ضربه ی او دو نیم

کسی که کند فتح خیبر علی ست
دو شمشیر را توأمان می زده

دو تا نیزه را همزمان می زده
علی سر ز دشمن چنان می زده

که سر، چرخ در آسمان می زده
به هفتاد لشگـر برابر علی ست

اگر ضربه می زد سپر می شکافت
نه تنها سپر ؛ مغز سر می شکافت

سر و سینه تا به کمر می شکافت
علی نعره می زد جگر می شکافت

فقط لایق نام حیدر … علی ست
سلیمان اگر حشمت الله شد

غبار قدمهای این شاه شد
هر آن کس از این راز آگاه شد

ولیّ خدا را هواخواه شد
که دُردانه ی حیّ داور علی ست

علی نقطه ی با ، علی با خداست
در امواج دریا ، علی ناخداست

بلندای مولای من تا خداست
علی عالی و ربّ اعلیٰ خداست

دراوّل علی بود و آخر علی ست
علی پهلوانی غرور آفرین

علی نور محض است و نور آفرین
نگاهش شراب طهورآفرین

تمامیّ اشعار شور آفرین
پُر از مدح مولای قنبر علی ست

نبی گفت : من کنتُ مولاه را
نشان داد بعد از خودش راه را
و ابلاغ کرد امر الله را
بگیرید : دامان این شاه را

چرا که تمامیّ دین ، در علی ست
سخن بیش از پیش شد دل پذیر

که گفتم از آن دلبر بی نظیر
به من یاد دادند روز غدیر

“علیٌّ امیری و نعم الأمیر”
وصیّ بحقّ پیمبر علی ست

*

*

*

*

گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است

هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است

این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست
در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است

دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید
آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است

بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل
کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است

جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل
دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل
ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است

نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است

سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس
روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین
کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود
طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است

«میثم»این فخر تو را بس که از این مزرع عمر
نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است
استاد سازگار

*

*

*

*

عیـد همـه اعیـاد خـدا عیـد غدیـر است
عیدی است که پیغمبـر اسـلام بشر است
عیدی که در آن عمر خطیر است خطیر است
عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است

عیدی است که از سوی خدا بهر محمّد
گـل واژۀ «اَکـمَلتُ لکُـم دینُکُـم» آمــد

تبـریک در این عیـد مؤیـد شده واجب
امری است مؤکد که به احمد شده واجب
لطف و کـرم از خـالق سرمـد شده واجب
ابـلاغ ولایـت بـه محمّـد شده واجب
صحرای غدیر آمده صحرای قیامت
زیرا که گرفته است خدا عید امامت

یاران گل لبخند ز هر سو بفشانید
بر خاک قدم‌های محمّد بنشانید
در محضر احمد ز علی مدح بخوانید
تا عیـدی خـود را ز محمّـد بستانید
با عطر ولایت دهن خویش بشویید
تبریک به سادات بنی فاطمه گویید

در دست گرفته است نبی دست ولی را
ابـلاغ کنـد حکـم خـدای ازلــی را
افکنده به قلب همگـان، نور جلی را
کـای مـردم عالم بشناسید علـی را
فرمـان خداونـد همیـن است همیـن است
هر کس که منم رهبر او، رهبرش این است

حکـم از طـرف ذات خداونـد غدیـر است
بر ختم رسل ایـن علی امـروز وزیـر است
در حکم مدیر است، مدیر است، مدیر است
بر خلق امیـر است، امیـر است، امیر است
این است که شایسته این قدر و مقام است
تا حشر امـام است امـام است امـام است

منشور خـدا را همه امروز بخوانید
دین غیر تولای علی نیست بدانید
بر تخـت ولایت دگری را ننشانید
فرمـان خـدا را ز لـب او بستـانید
این است که بوده همه‌جا نفسِ امیرش
این است کـز آغـاز خدا خوانده امیرش

این است که دین، دین نشود جز به ولایش
این است کـز آغــاز خــدا گفتـه ثنایش
این است که قرآن شده مشتاق صدایش
این است دلِ بستـه اجـابت به دعـایش
غیر از علی اسلام یدالله ندارد
با خویش محمّد اسدالله ندارد

این بر همه مولاست بدانید بدانید
این از همه اولاسـت بدانید بدانید
این همسر زهراست بدانید بدانید
این دست الهی است ببینید ببینید
این هست الهی است ببینید ببینید

این نور عیان است عیان است عیان است
این سرِّ نهان است نهان است نهان است
این جان جهان است جهان است جهان است
این بر تـن توحیـد روان است روان است
این رهبر دین رهبر دین رهبر دین است
والله امیـن است امیـن است امین است

ای روی تو مرآت خدای تو علی جان
ای ذکـر خداونـد ثنـای تو علی جان
ای ملک خـدا زیر لوای تو علی جان
ای جان دو عالم به فدای تو علی جان
تـو آینـۀ غیب‌نمــا غیب‌نمــایی
تو روی خدا، روی خدا، روی خدایی

خصم تو به جز قعر سقر نیست سرایش
فرقـی نبـوَد بیـن عبـادات و زنـایش
نفرین شـود از خشم خداوند، دعـایش
حق است که ابلیس کند گریه برایش
فردا شرر نار بود تشنۀ خونش
فریاد زند دوزخ از سوز درونش

ما مرد غدیریم غدیریم غدیریم
ما یـار امیـریم امیـریم امیـریم
صدبار اگر زنده شده باز بمیریم
والله قسم خـط سقیفه نپذیریم
در مدح علی تا که بخوانیم قصیده
باید که ز «میثم» بستانیم قصیده

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …