(غزل عاشقانه)
جام ساقی … الیار (جبار محمدی)
میســر شـد کــه من جـامی ز عشق او بپیمایم
فضــای خــانه ی دل را دگــر با غــم نیالایـم
مرا این آرزو روزی که بر شاخ ثمــر بنشست
ســوار پـر شـدم تـا سـر بر اوج آسمـان سایم
رها گردان تو ای ساقی از این زندان جانکاهم
ز فـرط شــوق دیـدارت که زنجیر زمان خایم
بیـــا تـا زایـن در خاکی بری این مرغ افلاکی
زچشـم غمـزه دانستـم نباشـد این زمین جایم
رســانی بر لبــم جــامی دگــر گر از می نابت
دگــر در این تـن خاکــی نمـی پایم نمی پایم
بـه لای رقعتــی پیچـــان پیـــام آشنــایی را
نشـاطی ده مریدان را به”می آیم” به”می آیم”
تو هم الیــار! اگــر دانی هـوای قرب جانان را
زبـان اعتــراف آری کــه من مـرغــی ز بالایم
( زمزار )
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار زیبا و عاشقانه الیار اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جام ساقی جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی)