غم

یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت (شعر)

( دلنوشته عاشقانه و زیبا )

یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت (شعر)

یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ، ابر باریدن گرفت

یک نظر بر باد کردم ، باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم ، کوه لرزیدن گرفت

تکیه بر دیوار کردم ، خاک بر فرقم نشست

خاک بر فرقش نشیند ، آنکه یار از من گرفت

رنگ زردم را ببین ، برگ خزان را یاد کن

با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن

مرغ صیاد تو اَم ، افتاده ام در دام ِ عشق

یا بکش  یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن

ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود

شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود

یک نصیحت با تو دارم ، تو به کس ظاهر مکن

خانه ی نزدیک دریا زود ویران می شود

یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند

دم به دم آتش به جان مستمندان می زند

طاقت هجران ندارد ، قلب پاکش نازک ست

گه به آب و گه به آتش ، گه به سندان می زند

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …