( دلنوشته های مهدوی )
صاحب مایی ولی ما با شما بیگانه ایم … ( شعری برای امام زمان عج )
حال این دنیای ما رو به تباهی میرود
روز روشن بی شما سوی سیاهی میرود
صاحب مایی ولی ما با شما بیگانه ایم
هر گرفتاری ز جهلش سوی راهی میرود
تو صراط المستقیمی، شاه این عالم تویی
از حقیری هر کسی دنبال شاهی میرود
عمرمان بی برکت و ایام تلخی پیش رو
بی شما روز و شبم مثل نگاهی میرود
بی شما بیچاره ایم و سوی ذلت میرویم
نوکرت از چاله ها در بین چاهی میرود
بی فاوییم و جفا کردیم در حق شما
این قدم میلغزد و دنبال کاهی میرود
ما همه ارزان فروشِ عشق زیبایت شدیم
این دلم عمریست دارد اشتباهی میرود
عزت و روزی عالم را شما داری فقط
آدمی بی عشقتان سوی دو راهی میرود
این دلم را با نگاهی عبد درگاهت نما
این دلم بی تو به سمت هرگناهی میرود
میرسد روزی که عالم را گلستان میکنی
بر لبم بهر فرج دارد چه آهی میرود
منتظرهای فرج را مادرت روزی دهد
بر درش هر مستمند و بی پناهی میرود
جان زهرا قسمتم کن تا ببینم دلبرم
سوی قبر قاتلش دارد سپاهی میرود
(عبد کریم)