( سخنان زیبا و آموزنده برتولت برشت )
جملات کوتاهی از برتولت فریدریش برشت
موضوع غم انگیز
در خصوص زندگى کوتاه بودن آن نیست،
بلکه غم انگیز آن است که
ما زندگى را خیلى دیر شروع مى کنیم…!
*
*
آهای آیندگان، شما که از دل توفانی بیرون می جهید
که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعف های ما حرف می زنید
یادتان باشد
که از زمانه سخت ما هم چیزی بگویید.
به یاد آورید که ما بیش از کفشهامان کشور عوض کردیم
و میدانهای جنگ طبقاتی را با یأس پشت سر گذاشتیم،
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
این را خوب می دانیم:
حتی نفرت از حقارت نیز
آدم را سنگدل می کند.
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می کند.
آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما وقتی به روزی رسیدید
که انسان یاور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری کنید!
*
*
در دنیا دو نوع دزد وجود دارد:
دزدان کوچک که پلیس
آنها را دستگیر میکند
و دزدان بزرگ که پلیس از
آنها محافظت میکند!
*
*
من جاهایی را دیده ام که نزدیک به هفتاد سال ست جنگ به خود ندیده. مردم حتی اسم ندارند. همدیگر را نمی شناسند. اما در جاهایی که جنگ باشد، صورتحساب و دفتر و دستک مرتبی هست.
*
*
اگر کوسه ها عقل داشتند !
بی شک مذهبی اختراع می کردند ،
و به ماهی ها یاد می دادند که:
زندگی واقعی در شکم کوسه ها
آغاز می شود…!
*
*
داشتن عیب مهم نیست، حتی اگر به رفع آن هم نکوشند. اما پوشاندن عیب بد است. کسی که نتواند خودش را آنطور که هست نشان دهد، به خود ضربه زده است. اما کسی که خود را آنطور که نیست نشان میدهد به دیگران صدمه میزند. چه طور میتواند کسی در کنار تو به جنگ رود که عیبهای تو را نمیداند. تلاش تو برای تظاهر به آنچه نیستی نیروی رزمت را تلف میکند.
*
*
کسی که مبارزه کند، ممکن است شکست بخورد، ولی آنکه مبارزه نکند، شکست خورده هست.
*
*
آنها که نانشان آماده است نمیخواهند بدانند نان چگونه پخته میشود و شکرگزار خداوند هستند تا نانوا؛ اما آنان که نان میپزند، میدانند تا چیزی را حرکت ندهی تکان نمیخورد.
*
*
هفت سالی می شد که راه نرفته بودم
پزشک پرسید: این چوب ها چیست؟
گفتم: فلجم
گفت: آنچه تو را فلج کرده همین چوب هاست
سینه خیز، چهار دست و پا قدم بردار و بیفت
چوب های زیبایم را گرفت
.پشتم شکست و در آتش سوزاند
حالا من راه می رم
اما هنوز هم وقتی به چوبی نگاه می کنم
تا ساعت ها، بی رمقم.
*
*
شکست خوردگان امروز فاتحان فردایند.
*
*
گندم را دزدیده بودند صدای اعتراضها بلند شد
نان بین مردم پخش کردند اعتراضها خاموش شد این جماعت فقط به دنبال سیر کردن شکم خود هستند نه گرفتن حقشان !
*
*
در روزهایی که در پیش است
نخواهند گفت:
روزگاری ظلمانی داشتیم!
اما خواهند پرسید:
شاعران چرا خاموش بودند؟
*
*
دولت اعتماد خودش را به مردم از دست داده است.
بهتر نیست مردم را منحل کنیم تا دولت مردم دیگری انتخاب کند؟!
*
*
حتی نفرت از حقارت نیز، آدم را سنگدل میکند. حتی خشم بر نابرابری هم، صدا را خشن میکند. آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم، خود نتوانستیم مهربان باشیم.
*
*
اگر نتوانیم کاری کنیم که هیچکس از ما انتظار ندارد، از دست رفتهایم.
*
*
( مختصر درباره برتولت فریدریش برشت )
برتولت برشت را بیشتر به عنوان برجستهترین نمایشنامهنویس تئاتر روایی و بهخاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند. اما برتولت برشت گذشته از این که نمایشنامهنویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوشقریحه نیز بود و شعرها، ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز بسیاری سرود. وی همچنین با ابداع سبک فاصلهگذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را در زمینهٔ هنرهای نمایشی به پا کرد.