( شعر درباره امام زمان عج … شعر انتظار )
مثل شعری در کتابت سوختم … حجت الله بخشوده
چون غروب از اضطرابت سوختم
هفت دریا از سرابت سوختم
تا بباری تشنگیها از دو چشم
از شهاب پر شتابت سوختم
ماه را در آسمانم حلقه کن
از غروب آفتابت سوختم
من پی تصویر انسانی جدید
غرق در دریای خوابت سوختم
آه ای آرامش صبح و نسیم
از غروب آفتابت سوختم
در پی تکثیر آه و نالهها
مثل شعری در کتابت سوختم
آنقدر چشمان تو گل مینمود
تا که در تصویر نابت سوختم
سوختم من چون ستارههای تو
سوختم من! در حجابت سوختم!
*
*
*
چشمه بشو تا که بنوشم ترا
یا که چنان سبزه بپوشم ترا
مسلک ما حلقه ندارد ولی
تا به ابد حلقه بگوشم ترا
ماه شدی منعکست میکنم
رود شدم تا بخروشم ترا
حلقه کجا، دوست کجا، پرده کو؟
زود بیا تا که بنوشم ترا
*
*
*