( دلنوشته های انتظار )
شکفت غنچه و بنشست گل به بار، بیا
دمید لاله و سورى ز هر کنار، بیا
بهار آمد و نشکفت باغ خاطر ما
تو اى روان سحر، روح نوبهار، بیا
چه مایه صبر مگر هست بى قراران را؟
ز حد گذشت دگر رنج انتظار، بیا
ز هر کرانه، شقایق دمیده از دل خاک
پى تسلى دلهاى داغدار، بیا
ز عاشقان بلاکش، نظر دریغ مدار
فروغ دیده نرگس! به لاله زار بیا
ز منجیق فلک سنگ فتنه مى بارد
مباد آن که فرو ریزد این حصار! بیا
یکى به مجمع رندان پاکباز نگر
دمى به حلقه مردان طفرفه کار، بیا
طلایه دار تواند این مبشران ظهور
به پاس خاطر این قوم حق گزار، بیا
درین کویر که سوزد روان موج، سراب
تو اى سحاب کرم، ابر فیض بار، بیا
ز دست برد مرا شور عشق و جذبه ى شوق
قرار خاطر محزون بی قرار بیا!
*
*
( زمزار )