( شعر برای امام زمان عج )
عمری است تا آکنده ام از مهر، سینه
پالوده ام این دشت را از تخم کینه
بازار ناپاکی شکستی سخت برداشت
تا پایه شوق تو محکم شد به سینه
آراستم با جامه عشق تو دل را
پیراستم از جامه های وصله پینه
بدگوهری ها را پراکندیم از دل
از گوهر عشق تو پر شد این خزینه
هر اضطرابی را زلوح دل ستردم
چون بی قرار تو شدم، آمد سکینه
جز جان و دل چیزی به پای تو نریزم
شرمنده ام این است در دست کمینه
*
*
( زمزار )