( شعر در انتظار و فراق امام زمان عج )
شاعر: فرهاد مرادی
ماندیم زدیدار تو آواره و حیران
ای عشق خدایی همه ای چشمه ی جوشان!
چشمان شقایق همه در راه تو مانده است
دیریست در اندیشه ی خود غوطه ورم تا
با نام تو آذین شود این سینه به عرفان
سرگشته و حیران همه در ورطه ی طوفان
ای ساحل امنیت این شیعه مسلمان
زندان جنون گشته زمین بی نفس تو
برگرد بیا ماهمه چون خیل اسیران
مولود تویی وعده ی موعود تویی تو
برگرد عدالت بنما ظلم بسوزان
تو آیه ی عشقی تو همه سوره ی عدلی
ای نور تجلی شده از صاحب قرآن
در حد توان نیست که وصف تو بگویند
گر جمع شوند و بنگارند دبیران!
*
*
( زمزار )